Freitag, 13. Juni 2008

نامردمان

نامردمان



سراسر
زند گی ات
انباشته
از درد
از رنج
از اندوه
این چگونه
زندگی ایست ؟
که
دار کوب وار
از هر
سوی
بر سرت
می کوبیدند
نامردمان
این چگونه
زندگی ایست ؟
که
زیستن ات
بسان
مورچه ائی
که
چوب را
آرام
آرام
رفته
رفته
پوک
و
تهی
می سازد
تو را
تهی
می سازد
آی
فریاد
بی گناه
در گلو
خفته
با خود
ببر
این همه
بی مهری ها را
این همه
بیداد گری ها را
به
ژرفنای
گورستان
تا شاید
باورات
کنند
آنانی
که
تو را
در نیافتند

پیشکش به نیک مردی که از دروغ و دریوز گی بیزار بود و جانوران را بیش از اندازه دوست می داشت پیشکش به راستگو رهنما( صادق هدایت)ا


Keine Kommentare: