Sonntag, 30. November 2008

دروغ های اسلامی علی شریعتی مُسلمان

دروغ های اسلامی علی شریعتی مُسلمان
بخش کوچکی از نوشته  من

زنان از نگاه  مردان
در اینجا سخنی از علی شریعتی؛نماینده اسلام راستین(!) وپشتیبانِ راستینِ کُشتار و دست درازی(تجاوز) جنسی محمد تازی به زنان و دخترانِ مردم را می آوریم؛ تا دروغ های اسلامی علی شریعتی تازی پرستِ مُسلمان را؛با نوشته محمد بن جریر طبری؛نویسنده تاریخ طبری سنجش(مقایسه) بکنیم.علی شریعتی تازی پرستِ ایران ستیز مُسلمان می گوید که:ا

من هرگاه که بياد خانه و زندگی محمد می افتم که جوانی و کمال را با بيوه زنی پنجاه تا هفتاد و سه ساله گذراند و در پيری با بيوه زنانی جا افتاده و بچه دار،چون ام سلمه و زينب دختر خزيمه( مادر بينوايان ) و بخصوص حفصه( بيوه زنی زشت : بنا به اعتراف پدرش ) سر کرد و خانه اش آن بود و خوراکش آن ، نمی توانم از افسوس خودداری کنم که محمد می توانست زنانی زيباتر از آنها داشته باشد و زندگی ائی بهتر از اين و نيز هرگاه که سخنان نويسندگانی را می خوانم که از شهوترانی محمد سخن می گويند و از حرم سرای محمد،نمی توانم از شرم پريشان نشوم که يک انسان،حتی نويسنده،تا کجا می تواند ننگين شود و بخاطر مصلحتی زشت سيمای حقيقتی زيبا را که فخر انسان است و سرمايه تاريخ به چنين پليديها بيالايد 
مِهرورزیده؛ اکنون به نمودار پائین بنگرید؛تا بهتر به دروغگوئی تازی- اسلامی علی شریعتی؛ نماینده اسلام انیرانی ایران ستیز پی ببرید
http://www.zandiq.com/articles/images/mohammed_wife_age_graph.gif
محمد با کشتن و گردن زدن کثانه؛ به زنِ زیبای او صفیه که مردان  بیشماری صفیه را به انگیزه  زیبائی اش دوست داشتند؛ دست درازی (تجاوز) می کند. طبری در این زمینه گزارش می دهد که: ا

پیغمبر صفیه دختر حیی بن اخطب نضیری را به زنی گرفت که پیش از آن زن سلام بن مشکم بود و چون سلام بمرد زن کثانه بن ربیع بن ابی الحقیق شد که محمد مسلمه به فرمان پیغمبر جزو اسیران بنی نضیر گردن او را زد هنگامی که پیغمبر به روز خیبر اسیران را می دید ردای خویش را بر صفیه افکند که خاص او شد.
( نگاه بکنید به:( تاریخ طبری؛ پوشینه(جلد) چهارم ؛برگ 1295
اکنون سخنی از زنِ شش 6 ساله محمد تازی(عرب) یَنی= یانی عایشه را می آوریم ؛تا چهره راستین و کودک آزاری و کودک ستیزی جنسی و بچه بازی( پدوفیلی) محمد تازی(عرب) و دروغ پردازی علی شریعتی تازی پرستِ ایران ستیز مُسلمان را بهتر بشناسیم. نا گفته نماند که محمد تازی(عرب) خود 53 سال داشت. اگر محمد تازی (عرب) این کار را - زناشوئی یک مرد 53 ساله با دختر 6 ساله را - امروز در کشورهای پیشرفته باختری(غربی) انجام می داد؛دادگستری دادگستر باختر زمین محمد تازی(عرب) را برای همیشه در زندان زندانی میکرد.محمد بن جریر تبری(طبری) در نوشته خویش  یَنی= یانی تاریخ طبری؛ در این زمینه از زبان ِعایشه زنِ 6 ساله  محمد 53 ساله تازی(عرب) گزارش می دهد که: ا
روزی پیغمبر به خانه ی ما آمد. تنی چند از مردان انصار و چند زن با وی بودند مادرم بیامد من در ننوئی بودم و باد می خوردم .مادرم مرا از ننو پائین آورد و سرپوش مرا بیاورد صورتم را با آب بشست. آنگاه مرا کشید و بُرد و چون به نزدیک در رسیدم؛ مرا نگهداشت تا کمی آرام شدم. آنگاه به درون رفتم؛ پیغمبر خدا در اطاق ما بر تختی نشسته بود و مرا کنار او نشانید و گفت این خانواده توست؛خدا آنها را به تو مبارک کناد و ترا به آنها مبارک کُناد و مردم و زنان برفتند و پیغمبر در خانه ام  با من زفاف کرد. نه شتری کشتند نه بزی سربریدند من آنوقت هفت 7 سا ل  داشتم (نگاه بکنید به: تاریخ طبری پوشینه(جلد) چهارم؛ برگ 1292؛چاپ پنجم؛ برگردان (ترجمه) از ابوالقاسم پاینده

واژه نامه ی دهخدا

واژه معنی
جشن زفاف جشن زفاف . (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن عروسی ....
زفاف زفاف . (ع مص ) عروس به ...
عقد زفاف عقد زفاف . (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نکاح .

Samstag, 29. November 2008

دروغ خمینی هندی

دروغ خمینی هندی
http://photos1.blogger.com/blogger/6605/3100/320/khomeinix.8.jpg
دروغ خمینی هندی و کشتار فرماندهان ارتش ایران و پس از آن تازش تازیان
مسلمان صدام حسین به فرمان پیشوایان  جهانی شان کشور اهریمنی انگلیس ؛ که دوست شماره ء یک اسلام و دشمن
  فرهنگ  9000 ساله ء ایران زمین می باشد

Freitag, 28. November 2008

سخنی با یک دوست

سخنی با یک دوست
پیشگاه ی دوست ی ارجمند
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
مولوی
چهره و نوشته ی شما را در تارنماهای گوناگون دیده ام و بسیار شادمان گشتم که شما به گفته ی ما مازندرانی ها و شما گیلانی ها به رگ و ریشه ی خودتان بازگشتید این دگرگونی ژرف خوشبختانه در میهن ما ایران هم به چشم می خورد آینده ی ایران آینده ی درخشانی خواهد بود و ما همه ی آن چیزهائی را که در درازای سرگذشت ( تاریخ ) از دست داده ایم دو باره باز پس خواهیم گرفت ایران ی خودمان را دوباره خواهیم ساخت چرا که ما مردمانی بی ریشه ائی نبوده ایم و نیستیم . پس از گذشت ی سی 30 سال از فرمانروائی( حکومت) اسلام راستین ی محمد تازی در ایران و با بزرگترین مغزشوئی آنچنانی که همه ی ما از آن آگاه ایم دستگاه ی تبهکار آخوند در برابر فرهنگ ی ایران زمین زانو زده است که مردم دانا و خردمندانش ایران را به ایرانیان در درازای این سی 30 سال فرمانروائی (حکومت) خون و ستم و ستم گری آنچنان که شایسته ی نامش بود نشان داده اند این خود نشان می دهد که با دم شیر- فرهنگ ایران - نمی توان بازی کرد. مهرورزیده درود گرم من را به همسرتان برسانید
با درود و سپاس بیشمار

سخن نا گفته http://nimari.blogspot.com/
نشانی تارنمای خودم را نوشتم اگر دوست داشتید سری هم به تارنمای من بزنید

روزهای هفته به زبان ی پارسی

روزهای هفته به زبان ی پارسی


بکارگیری و کاربرد واژه های تازی (عربی) از سوی هم میهنان ی ایرانی آگاهانه و یا نا آگاهانه پذیرش ی تازش ی تازیان ی خون خوار مسلمان و دریوزگی و سرسپردگی به آئین ی اهریمنی اسلام ی نژادپرست ی تازیان( عربها) می باشد برای نابودی ریشه ائی اسلام در ایران نخست بایستی زبان ی پارسی را از هر گونه آلودگی به واژه های زشت و خشن ی تازی (عربی) رها ساخت مهرورزیده کوشش کنیم به گونه ائی ریشه ائی همه با هم با میهن دوستی ویژه ی خود نخست زبان ی پارسی و آنگاه میهن ی خودمان ایران را از چنگال ی هر گونه آلودگی به زبان و آئین ی اهریمنی اسلام ی تازیان رها سازیم

روزهای هفته به زبان ی پارسی

کیوان شید

شنبه

مهرشید

یک شنبه

مه شید

دوشنبه

بهرام شید

سه شنبه

تیر شید

چهارشنبه

اورمزدشید

پنج شنبه

ناهید شید

جمعه

Donnerstag, 27. November 2008

باد و داد

باد و داد
آن کس که باد می کارد توفان درو می کند

آن کس که داد می کارد دوستی درو می کند
از آنجائیکه اسلام ی تازیان (عربها) یک آ ئین ی واپسگرا بی سر و پا (ابتدائی) خشن خون ریز ناهمگون جدائی افکن و پیورز (متعصب) می باشد انسان ها را از همدیگر جدا می سازد و تخم ی کینه و بیزاری پیرامون ی انسان ها می پاشد آنگونه که در تازی نامه ی تازیان (قرآن عربها ) درسوره ی مائده آیه ی 51 و سوره ی آل عمران آیه ی 28 آمده است
که

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

﴿51﴾


اى كسانى كه ايمان آورده‏ايديهود و

نصارى را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند و هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد از آنان خواهد بود آرى الله گروه ستمگران را راه نمى‏نمايد

(51.

سوره 3: آل عمران آیه ی 28

لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ

﴿28﴾

مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز [او را] از [دوستى] الله [بهره‏اى] نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و الله شما را از [عقوبت] خود مى‏ترساند و بازگشت [همه] به سوى الله است

(28)


و هم از این روی است که مولوی و عطار نیشابوری بجای باد کاشتن ی اسلام محمد تازی( عرب) داد کاشتند و با پشت کردن به اسلام آئین ی مردمی و انسانی خود را در ستایش از انسان جدا از اندیشه و
خاستگاه ی آئینی اش در برابر اسلام ی تازیان بر افراشتند

دشمن اسلام زلف کافرت ما را بگفت
دور شو گر مو منی و پیشم آ گر کافری

مولوی
ما ز قرآن مغز را بر داشتیم
پوست را بهر خران بگذاشتیم
آتشی از عشق در جان بر فروز
سر به سر ذکر و عبادت را بسوز

مولوی



سخت گیری و تعصب خامی است
تا چنینی کار خون آشامی است

مولوی

سجده کن پیش بت و قرآن بسوز
خمر نوش ودیده را زایمان بدوز

عطار نیشابوری

هر که را در عشق محکم شد قدم
بر گذشت از کفر و از اسلام هم

عطار نیشابوری

ز نادانی دلی پر زرق و پر مکر
گرفتار علی ماندی و بوبکر

عطار نیشابوری

Mittwoch, 26. November 2008

عایشه و محمد

عایشه و محمد
بخش کوچکی از نوشته من
"زنان از نگاه مردان"
در اینجا سخنی از زن شش 6 ساله محمد تازی-عرب-عایشه را می آوریم ، تا چهره راستین و کودک آزاری و کودک ستیزی جنسی و بچه بازی محمد تازی-عرب- را بهتر بشناسیم. نا گفته نماند که محمد تازی-عرب-خود 53 سال داشت .اگر محمد تازی-عرب- این کار را - زناشوئی یک مرد 53 ساله با دختر 6 ساله را - امروز در کشورهای پیشرفته باختری انجام می داد؛ دادگستری دادگستر باختر زمین محمد تازی-عرب-را برای همیشه در زندان زندانی میکرد تبری در نوشته خود «تاریخ طبری» در این زمینه از زبان عایشه زن 6 ساله محمد 53 ساله تازی -عرب- گزارش می دهد که
"روزی پیغمبر به خانه ی ما آمد. تنی چند از مردان انصار و چند زن با وی بودند. مادرم بیامد، من در ننوئی بودم و باد می خوردم مادرم مرا از ننو پائین آورد و سرپوش مرا بیاورد صورتم را با آب بشست، آنگاه مرا کشید وبرد و چون به نزدیک در رسیدم ،مرا نگهداشت تا کمی آرام شدم .آنگاه به درون رفتم، پیغمبر خدا در اطاق ما بر تختی نشسته بود ومرا کنار او نشانید و گفت این خانواده  توست ؛خدا آنها را به تو مبارک کناد و ترا به آنها مبارک کناد و مردم و زنان برفتند و پیغمبر در خانه ام با من زفاف کرد ؛ نه شتری کشتند نه بُزی سربریدند ؛ من آنوقت هفت 7 سا ل داشتم.". نگاه کنید به تاریخ طبری ، پوشینه -جلد- چهارم، برگ 1292 چاپ پنجم برگردان از ابوالقاسم پاینده

Dienstag, 25. November 2008

شادی

شادی
نمایش (فیلم) مهرورزیده روی نشانی پائین با موش ی کوچک فشار( کلیک) بدهید
http://uk.youtube.com/watch?v=e7USzUTBeTM&eurl=http://www.nadereh-afshari.com/

پس از شکیبائی کوتاه پایکوبی رامشگری( رقص) زن ی زیبای پایکوب رامشگر
(رقاص) هنرمند را خواهید دید که اسلام دشمن ی شماره ی یک شادی می باشد چرا که به گفته ی تازی نامه ی تازیان (قرآن عربها

سوره 28: القصص آیه 76


لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ

شادى مكن كه الله شادى‏كنندگان را دوست نمى دارد

تازی نامه (قرآن) 1400 سال پیش

اهورامزدا شادی را آفریده است

گاتاها - زرتشت فرزانه 4000 سال پیش



إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ

﴿76﴾


قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد و از گنجينه‏ها آن قدر به او داده بوديم كه كليدهاى آنها بر گروه نيرومندى سنگين مى‏آمد آنگاه كه قوم وى بدو گفتند شادى مكن كه
الله شادى‏كنندگان را دوست نمى‏دارد
76)

Montag, 24. November 2008

درد اسلام داشتن

درد اسلام داشتن
از کفر و ز اسلام برون است نشانم
از خرقه گریزانم و زنار ندانم
مولوی
من نوشته ی شما را برادر مسلمان ی ارجمند - حامد - خواندم خواهش ی من از شما این است که یکبار دیگر نوشته ی خودتان را که من برای شما نشانه گذاری کردم بخوانید تا که بدانید که براستی شما چه چیزی می خواهید بگوئید ؟ اکنون نوشته ی شما را در پائین می آورم تا ما با هم کمی در این باره سخنی بگوئیم
با سلام و درود
گهگاهی مطلابی را از سایتان می خوانم و تا کنون به کمی بیشتر ازنیمی از کنه ذات شما پی برده ام شبه هایی که شما اینجا در غالب دینی بیان میدارید و در سطح عالی بیان می شود 4000 سال از قدمتش می گذرد و استدلال های گوناگونی از علمای ادیان مختلف بیان شده است و فقط منوط به اسلام نمی باشد نکته مهم اینستکه که بیان کنندگان این شبهات رفتار های مختلفی از خود نشان داده و دچار ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ... بوده اند و اما از بعد سیاسی آن که قدمتش تقریبا 30 سال دارد والبته شاید هم بیشتر ولی مسئله قابل بیان در کل محتوا راههای پیامبر شدن اینگونه نیست که شما در پیش گرفته اید حاکم شدن اخلاق وتفکر اخلاقی می خواهد که شما از آن بی بهره اید وامیدوارم در مسیر کسب آن قرار بگیرید

از اینکه به خودتان این پروانه (اجازه) را می دهید که نگاهی هم به تارنمای خردگرایان بکنید این خود جای خوشبختی و خوشحالی می باشد که شما از سنگ شدن و رفتن به گهنم (جهنم) با نگاه کردن به تارنمای خردگرایان را پشت سر گذاشته اید . ببینید شما گناهی ندارید انسان که یک شبه ره سد( صد) ساله را نمی پیماید شما مولوی را براستی می شناسید یک آخوند بود بسان ی یکی از آخوندهای امروزی ما در ایران مولوی خود می گوید
زاهد کشوری بودم صاحب منبری بودم
کرد قضا دل مرا عاشق و کف زنان تو
ببینید که همین مولوی پس از آشنائی با شمس تبریزی که خود انسان ی خردگرا بود و خدا را خود در خویشتن ی خویش جستجو می کرد و می دید چه می گوید
آنانکه طلبکار خدائید خدائید
حاجت به طلب نیست شمائید شمائید
چیزی که نکردید گم از بهر چه جوئید
کس غیر شما نیست کجائید کجائید
آشکار ساختن ی نادرستی های یک آئین یک اندیشه نبایستی مارا اندوهگین کند ما بایستی شادمان باشیم که کسی پیدا می شود که ما را از بیراه رفتن باز می دارد پذیرفتن و یا نپذیرفتن ی یک اندیشه بایستی با فرنود (دلیل) باشد اگر انگلیسی ها فرتور (عکس) خمینی را در ماه انداختند تا ما بیخردان به زبان تازی (عربی) به فرتور (عکس) خمینی در ماه !!! صلوات بفرستیم آنان می دانستند که چه چیزی می گویند و چه چیزی می خواهند کشور انگلیس دوست ی شماره ی یک اسلام می باشد به گفته ی چرچیل با بیشتر مردم ی نادان و کمتر مردم ی میهن فروش (خائن) ما به این مردمان فرمانروائی می کنیم واز همین روی است که انگلیسیها اسلام و آخوندها را و آخوندها انگلیسیها را دوست دارند تا هر کدام شان به پول و دارائی و فرمانروائی برسند
ببینید خردگرایان و پشتیبانان ی دانش هرگز به پدیده های پاکیزه (مقدس) باور ندارند آنها وارونه ی اندیشه ی شما نه می خواهند پیامبر بشوند و نه به پدیده ی پیامبران باور دارند آنان به گفته ی نیچه دانشمند و فرزان ی آلمانی نه تنها بتها را در هم می کوبند ونکه (بلکه) آئین ی بت پرستی را بر می چینند اگر شما در خانه ی خودتان به دیوار خانه ی خودتان بوسه بزنید به شما چه خواهند گفت ؟ من بر این باورم که واژه ی دیوانه را بکار خواهند برد آیا تا کنون از خودتان پرسید که بوسیدن ی سنگ ی سیاه (حجرالا سود) که یکی از پایه های دستور های اسلام محمد تازی در باره ی حج می باشد کار خردمندانه ائی ست که مسلمانان ی امروز و تازیان ی (عربهای) دیروز پیش از اسلام این کار را می کردند و می کنند آیا این کار با بوسیدن ی دیوار خانه تان یکی نیست ؟ ببینید مولوی در باره ی حج رفتن چه می گوید
ای قوم به حج رفته کجائید کجائید
معشوق همین جاست بیا ئید بیائید
کای خانه پرستان چه پرستید گل و سنگ
آن خانه پرستید که پاکان طلبیدند
آن کس که خون می ریزد و به زنان ی مردم دست درازی( تجاوز) می کند و دارائی دیگران را چپاول می کند آیا از دیدگاه ی شما از خوی و سرشت انسانی یا به گفته ی شما - اخلاق و تفکر اخلاقی - بهره مند می باشد ؟ براستی که نه محمد شما که شما او را پیامبر می دانید از همین شمار انسان بوده است آیا شما دوست دارید و یا به زبان ی دیگر می پذیرید که یک مرد 53 ساله محمد با خواهر شش 6 ساله ی شما عایشه زناشوئی بکند (ازدواج بکند) و آنگاه خود را پیامبر هم بنامد که بایستی از دیدگاه ی شما از خوی و سرشت ویژه که شما آن را - اخلاق و تفکر اخلاقی - می نامید برخوردار باشد محمد شما چنین انسانی بوده است آیا از دیدگاه ی شما چنین کسی شایسته ی پیامبر بودن و خود را پیامبر نامیدن را دارد ؟ پاسخ ی این پرسش را با خرد خودتان بسنجید از مولوی سخن خود را آغاز کردم و با مولوی سخن خود را به پایان می برم
چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم
نه ترسا و یهودی ام نه گبرم ونه مسلمانم

Dienstag, 18. November 2008

چرا تازی نامه (قرآن) سخن ی خدا نمی با شد ؟

یاد آوری این نوشته را من در 15 سال ی پیش نوشتم تنها بخشی از آن را تازگی با رایانه( کامپیوتر) واژه زنی (تایپ) کردم این نوشته مهر و نشان ی دوران ی تیره ی دربدری و خانه بدوشی دوران ی گذشته ی ما را با خود دارد
چرا تازی نامه (قرآن) سخن ی خدا نمی با شد ؟
پیش از آنکه گفتگوی خودمان را در این زمینه آغاز بکنیم نخست بایستی واژه ی سروش (جبرئیل) را بشناسیم که به چه چم (معنی) می باشد سروش واژه ی پارسی می باشد که عبری اش جبرئیل نام دارد که به چم (معنی) بنده و پیک خدا می باشد آنگونه که باورمندان باور دارند سروش (جبرئیل) فرستاده ی خداست و کارش رساندن ی پیام ی خدا به پیامبرش می باشد ما از 124000 پیامبر !!! سخن نمی گوئیم که آیا سروش (جبرئیل) هم با این 124000 پیامبران هم گفتگو کردند یا نه ؟ یک زبانزد (ضرب المثل) ایرانی می گوید که سنگ ی بزرگ نشانه ی نزدن می باشد دستگاه ی خداوندی باورمندان کارخانه ی شگفت انگیزی دارد که نامی که برازنده ی آن باشد جز فرآورده های کارخانه ی پیامبر سازی چیزی دیگر به اندیشه ی من ی کوچک نمی رسد . همان گونه که هم میهنان ی ما می دانند یهودیان و ترسایان (مسیحیان) محمد تازی را پیامبر نمی دانند بویژه یهودیان که بر این باورند که خدای آنان - یهوه - با موسی سخن گفت و دیگر پیامبران نتوانستند با خدا سخن بگویند . پرسش نخست اینگونه آفریده می شود که چرا خدا ی موسی - یهوه - یک راست (مستقیم) با موسی سخن می گوید اما الله ی محمد یک راست (مستقیم) با محمد سخن نمی گوید و نیاز به یک پیام رسان ی دیگر با نام ی سروش (جبرئیل) دارد ؟ پرسش دوم چرا الله با سروش (جبرئیل) یک راست (مستقیم) سخن می گوید اما محمد نیاز به یک پیام رسان ی دیگر دارد ؟ پاسخ ی این پرسش را به خوانندگان ی ارجمند واگذارمی کنیم که خود این چیستان (معما) را بگشایند . همان گونه که همه می دانند فرستاده ی نخست ی الله سروش (جبرئیل) و فرستاده ی دوم اش پیامبر نام دارد از آنجائیکه ما در باره ی اسلام ی تازیان سخن می گوئیم پیامبر در این نوشته کسی نیست جز محمد پسر عبد الله ی تازی پس ما در این رفت و آمد ها دو فرستاده و یک الله داریم برای اینکه سخنان ی خود را بهتر به خوانندگان نشا ن دهیم یک سه گوش (مثلث) درست می کنیم تا بهتر به پدیده ی الله سروش(جبرئیل) پیامبر پی ببریم
الله
پیامبر http://www.mathematische-basteleien.de/dreieck01.gifجبرئیل


همان گونه که می بینید الله در بالای سه گوش و سروش (جبرئیل) و پیامبر در دو پهلوی سه گوش (مثلث) جای دارند الله نخستین کس به شمار می آید سروش (جبرئیل) دومین و محمد سومین کس می باشد کننده ی کار (فاعل) همواره بایستی الله باشد چرا که الله سخنگوست و پایان برنده ی کار (مفعول) بایستی سروش (جبرئیل) و محمد باشند هنگامی که ما در یک فراز (جمله ی) ساده می گوئیم که آمد ورفت خواننده و شنونده در نمی یابد که کی آمد و کی رفت ؟ نخستین پرسش یافتن ی کننده ی کار (فاعل) می باشد دومین پرسش پیش ی کی سومین پرسش کجا و چهارمین پرسش برای چی می باشد ؟ انسان ی خردمند با کنجکاوی ویژه ی خویش می خواهد همه ی آن چیزی که نا آشکار است آشکار کند با این پرسش هاست که در پایان ی کار در می یابد که فیدل کاسترو پیش ی فرانسوا میتران به فرانسه آمد و پس از بستن ی پیمان ی بازرگانی به کوبا باز گشته است خواننده و شنونده کاسترو و میتران و انگیزه ی آمدن ی کاسترو پیش ی میتران را از لابلای واژه ها در می یابد پس در یک فراز (جمله ی) رسا (کامل) همه ی کسان (اشخاص) و چیزها بایستی آشکار باشند تا خواننده و یا شنونده در یابد که در باره ی چه کسی و چه چیزی گفتگو می شود ؟ با این پیشگفتار می خواهیم پدیده ی سه گوش (مثلث) الله سروش (جبرئیل) پیامبر را بهتر و آسانتر در یابیم (بفهمیم) تا مچ ی دروغگویان ی سرگذشت (تاریخ) باز گردد . مسلمانان همگی بر این باورند که تازی نامه (قرآن) سخن ی الله می باشد همان گونه که در پیش گفتیم سخنگوی نخست کننده ی کار (فاعل) بایستی الله باشد در تازی نامه (قرآن) به جز یک سوره ی توبه دیگر سوره ها همه با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
آغاز می شود آنچه که در تازی نامه (قرآن) آمده است بایستی از دیدگاه ی مسلمانان سخن ی الله باشد و بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هم بایستی بخشی از سخنان ی الله از دیدگاه ی مسلمانان ی باورمند باشد. این فراز (جمله ی) نامدار تازی (عربی) را به پارسی برمی گردانیم که چم (معنی) آن این می باشد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بنام ی الله ی بخشنده ی مهربان
پرسش نخست کننده ی کار (فاعل) کیست ؟
پاسخ الله
پرسش دوم پایان برنده ی کار (مفعول) کیست ؟
پاسخ الله
پرسش سوم کی از خود ستایش می کند ؟
پاسخ الله خود از خویشتن ستایش می کند
اگر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سخن ی الله می بود با نگرورزی (توجه) به سه گوش (مثلث) نامبرده الله سروش (جبرئیل) پیامبر می بایستی اینگونه نوشته می شد
يا ايها الرسول قل بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ای پیامبر بگو به نام الله ی بخشنده ی مهربان
ما می بینیم که فراز (جمله ی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فراز (جمله) ی نارسا (ناقص) می باشد و کننده ی کار (فاعل) خود از خویشتن ستایش می کند این خود نشان گر نارسائی دستوری این فراز (جمله) می باشد از این روی هیچگاه نمی تواند سخن الله باشد گیریم که الله به چم (معنی) خدا باشد شاید کسانی پیدا شوند و بگویند که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سخن ی الله نمی باشد ما این سخن را می پذیریم و می پرسیم پس چرا شما بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
را در تازی نامه (قران) در سر هر سوره ائی به جز یک سوره ی توبه نوشته اید ؟ برابر سه گوش ی (مثلث) نام برده الله سروش (جبرئیل) پیامبر می بایستی در تازی نامه ی تازیان (قرآن عربها) اینگونه نوشته می شد
الله به سروش (جبرئیل) می گوید
به محمد بگو که الله بزرگتر (اکبر) است
به محمد بگو که الله نیرنگ باز ترین ی نیرنگ بازان می باشد
به محمد بگو که دگراندیشان (کافران مشرکین و ...) را بکشید
فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ سوره ی 9 توبه آیه ی 5

به محمد بگو که مردان بر زنان برتری دارند
به محمد بگو که الله زمین و آسمان را یک بار در شش 6 روز و یکبار دیگر زمین را در دو 2 روز آفرید
سوره ی 10 یونس آیه ی سه
إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ

﴿3﴾

پروردگار شما آن الله است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش استيلا يافت كار [آفرينش] را تدبير مى‏كند شفاعتگرى جز پس از اذن او نيست اين است الله پروردگار شما پس او را بپرستيد آيا پند نمى‏گيريد (3)

سوره ی 41 فصلت آیه نه 9
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ

﴿9﴾

بگو آيا اين شماييد كه واقعا به آن كسى كه زمين را در دو روز آفريد كفر مى‏ورزيد و براى او همتايانى قرار مى‏دهيد اين است پروردگار جهانيان

(9)


اگر تازی نامه ی تازیان (قرآن عربها ) اینگونه نوشته می شد این خود یک چیزی بود که انسان پیوند واژه ها را بهتر می توانست در یابد (بفهمد) از
آنجائیکه در تازی نامه ی تازیان (قرآن عربها) در سوره ی الفاتحة می خوانیم که الله ی تازیان چگونه با آب و تاب خود از خویشتن ستایش می کند دیگر هر نیمچه خردمندی بایستی بپذیرد که این سخنان سخنان ی یک بیمار روانی می باشد که خود اینگونه از خویشتن ستایش می کند تا کمبود های روانی خود را به گونه ائی درمان سازد می گوئید نه ؟ پس بهتر است که سوره ی الفاتحة آیه های یک تا هفت را با هم بخوانیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ


﴿1﴾

به نام الله ی رحمتگر مهربان (1)

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿2

ستايش الله ئی را كه الله جهانيان (2)

لرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ﴿3

رحمتگر مهربان (3)

مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴿4

[و] الله روز جزاست (4)

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿5

[بار الها] تنها تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوييم (5)

اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ ﴿6

ما را به راه راست هدايت فرما (6)

صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ﴿7﴾

راه آنان كه گرامى‏شان داشته‏اى نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان

(7)

اکنون سوره ی دیگری از تازی نامه (قرآن) را با هم می خوانیم تا به دروغ 1400 ساله بهتر پی ببریم این سوره الإسراء محمد کیهان نورد را نشان می دهد که چگونه بسان ی پرندگان در دنیای پندار خود به آسمان ها پرواز می کند ناگفته نماند که مزگد (مسجد) الاقصی 53 سال پس از مرگ ی محمد تازی ساخته می شود و محمد هیچگاه و هرگز نمی توانست از مزگد (مسجد) الحرام به مزگد (مسجد) الاقصی پرواز کند در سوره ی الإسراء آیه ی یک می خوانیم که
سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ

﴿1﴾

منزه است آن [الله] كه بنده‏اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه پيرامون آن را بركت داده‏ايم سير داد تا از نشانه‏هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بيناست (1)

پرسش نخست کی چه کسی را می ستاید ؟ محمد الله را به پاکی می ستاید یا الله خود خویشتن را می ستاید ؟
پاسخ الله خود خویشتن را می ستاید چرا که به باور مسلمانان تازی نامه (قرآن) سخن ی الله می باشد پس بایستی الله خود خویشتن را بستاید با آگاهی به این که هر کودک ی دبستانی می داند که در این فراز (جمله) محمد تازی الله ی تازیان را می ستاید
پرسش دوم کی چه کسی را به شنوائی و بینائی می ستاید ؟ الله یا محمد
پاسخ الله خود خویشتن را به شنوائی و بینائی می ستاید چرا که مسلمانان بر این باورند که تازی نامه (قرآن) سخن الله می باشد پس الله بایستی خود خویشتن را ستایش بکند با اینکه ما می دانیم که محمد تازی الله ی تازیان را به بینائی و شنوائی می ستاید
پرسش سوم چه کسی محمد را از مزگد (مسجد) الحرام به مزگد (مسجد) الاقصی می برد ؟
پاسخ الله
در پرسش و پاسخ نخست الله هم کننده کار (فاعل) و هم پایان برنده ی کار( مفعول) می باشد
در پرسش و پاسخ دوم الله هم کننده و هم پایان برنده ی کار می باشد
در پرسش و پاسخ سوم الله کننده ی کار و محمد پایان برنده ی کار می باشد
همان گونه که می بینید نبود پذیرفتنی (منطقی) دستور زبان و نبود پیوند (رابطه) کننده ی کار (فاعل) و پایان برنده ی (مفعول) آن و بهم ریختن ساختار سه گوش ی (مثلث) الله سروش (جبرئیل) پیامبر نامبرده خود به تنهائی خواسته های( ادعا های) مسلمانان را زیر پرسش می برد که بر این باورند که تازی نامه سخنان ی الله می باشد !!!
تازی نامه ی تازیان (قرآن عربها) با بکارگیری از آئین ی بت پرستی یهودی ترسائی (مسیحی) زرتشتی ساخته و پرداخته ی محمد تازی و دوستان و همکارانش عمر بلال حبشی روزبهان پارسی (سلمان پارسی) صهیب ورقه پسر نوفل از کشورهای دیگر و با فرهنگ های دیگر می باشد هم از این روی است که در تازی نامه (قرآن) واژه های بیگانه بویژه واژه های پارسی یافت می شود که پس از دو دهه از مرگ محمد تازی در هنگامه ی فرمانروائی عثمان به گو نه ی نسک (کتاب) در می آید

Sonntag, 16. November 2008

پاسخ به نوشته ی یک دوست

پاسخ به نوشته ی یک دوست
در نوشته ی پائین خرده گیری (انتقاد) دوست ی فرهیخته ائی را در باره نوشته ی من چرا ایرانیان از تازیان ی مسلمان (عربها) شکست خوردند و پاسخ ی من به نوشته ی ایشان را می خوانید

نخست نوشته ی ایشان

*
گردن کشی زمینداران بزرگ و گرایشات آنان به بخش بخش کردن ایران زمین
*
بستن باژهای (مالیات) سنگین به مردم تهی دست و نگرفتن باژ (مالیات) از توانگران و دارایان که این پدیده خود مردم ی ایران را از فرمانروایان ساسانی دورساخت
*
پیمان شکنی (خیانت) پارسایان ی(روحانیان) زرتشتی و پدافند آنان از ستم ی توانگران دارایان و درباریان ی ساسانی
*
بیزاری و رمیدگی مردم ایران از بیدادگران ی فرمانروایان ی ساسانی
*
کشتار دادگران ی مزدکی به دست ی بیدادگران ی ساسانی
دوست گرامی
بهتر است در دوباره نگاری آنچه بهانه جویان پیش از ما در این باره نوشته اند کمی بیشتر اندیشه کرد
چرا که اینهایی که در بالا میگوید دلیل و بهانه ای است که بخشی از تازی پرستان از آن سود برده و هجوم تازیان
و شکست ایرانیان را از دلدزدگی ایرانیان از خودشان و از دستگاه، فرهنگ و دینشان می دانند و پس از آن میگوید
که چون ایرانیان از دستگاه، فرهنگ و دین خود برگشته بودند اسلام و تازیان را با آغوشی باز پذیرفتند و در جلوی تازیان
هیچگونه ایستادگی از خودشان نشان ندادند. پس تازیان کشتاری نکرد ه اند و کتابی نسوزانده اند و شهری را ویران نکرده اند
و و و و ایرانیان دلبسته و چشم براه ناجیان خود، تازیان و سردسته انها علی بودند.
ولی ما می دانیم که چنین نبوده. اگر ایرانیان آنگونه که شما میگوید از خودشان دلخسته بودند با پایداری های آنها در پیش
تازیان چه می کنید؟

آنگاه پاسخ ی من به نوشته ی ایشان

پیشگاه ی دوست ی ارجمند

من در نوشته ی کوتاه ی خودم کوشش کردم انگیزه های شکست ی ایرانیان را از تازیان ی مسلمان آنگونه که یک کشور بزرگ و با فرهنگ ی جهان با گرفتاری های بیشماری که با آن دست به گریبان بود را به زبا ن آورم . شما به درستی می دانید که بیزاری از فرمانروائی و فرمانروایان ی ساسانی انگیزه ائی برای پذیرفتن ی تازش ی تازیان ی بیگانگان ی مسلمان از سوی مردم ی ایران نبوده و نمی باشد . مردم ما اکنون از فرمانروایان ی مسلمان ی آخوند بیزارند اما تازش ی بیگانگان - بویژه آمریکائیان - به میهن خود را هرگز نمی پذیرند . من در نوشته ی خودم همان چیزی را که سده ها به دروغ به ما چپاندند که ایرانیان با آغوش باز به پیشواز تازشگران ی مسلمان رفتند نوشتم و دیدگاه ها ی نادرست و دروغ پردازی های شریعتی و مطهری را با راستی ها و درستی ها سنجیدم و آشکارا گفتم که کودکان ی دبستانی هم دیدگاه ها ی تازی پرستانی بی آزرمی بسان شریعتی و مطهری را نمی پذیرند تا چه رسد به بزرگان و خداوندان ی اندیشه . سرنگونی و فروپاشی فرمانروایان ی ساسانی پدیده ی آسان و زود گذری نبوده است که تازیان ی مسلمان بتوانند به این آسانی بر کشورپهناوری بسان ایران زمین چیره گردند خون خون ریزی و کشتار همگانی ایرانیان و خوی ستمگری و نا انسانی تازیان ی مسلمان یکی از چهارده پدیده ائی بوده است که کمر ایرانیان را شکست ایرانیان همواره در برابر تازیان ی مسلمان ایستادند که من از کشته های بیشمار آنان - تازیان - سخن گفتم که تازیان تازی پرستان و تازی گرایان از آنها به نام شهید در نوشته های خود یاد کردند و می کنند. در جستجوی راستی و درستی دنبال ی یک انگیزه گشتن انسان راه به جائی نمی برد پدیده ها را بایستی آنگونه ارزیابی کرد که با راستی و درستی درهم آمیزد من از چهارده 14 پدیده نام بردم که همه دست به دست هم دادند تا آن چیزی پدید آمد که من نامش را به خاک سیاه نشاندن ایران زمین و آغاز سیه روزی ایرانیان گذاشتم . در پایان از نوشته گفتار و راهنمائی های شما بسیار سپاسگزارم
با درود و سپاس بیشمار

Freitag, 14. November 2008

چرا ایرانیان از تازیان ی (اعراب) مسلمان شکست خوردند ؟

چرا ایرانیان از تازیان ی (اعراب) مسلمان شکست خوردند ؟
به ایرانیان زار و گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم
پیروز پارسی( فردوسی ) بزرگوار
در ایران زمین همواره آگاهانه از تازش ی تازیان سخن گفته شده بود بدون آنکه از واژه ی اسلام و مسلمانی سخنی گفته شده باشد نگارنده بر این باور است که دستگاه ی پرورش و گسترش ی ستم ی آئین ی تازی پرستی آگاهانه اسلام ی تازیان را از زیر توپخانه ی خرده گیری (انتقاد) خرده گیران (منتقدین) رها ساخته بود تا از یک سوی سرشت ی خون ریز آئین ی تازشگر اسلام ی را پنهان سازند و از سوی دیگر تازشگران ی مسلمان ی تازی را از اسلام شان جدا سازند تا سخنان ی شریعتی ومطهری که یکی براین باور بود که ایرانیان با آغوش باز به پیشواز تازیان ی مسلمان رفتند و دیگری براین باور بود هنگامی که ایرانیان آواز دست و پا بریدن ی تازی نامه (قرآن) را شنیدند در یک چشم بهم زدن مسلمان شدند بهتر بتوانند اسلام را به مردم ی ایران به چپانند (تحمیل کنند ) . به گفته ی ژوزف گوبلز دستیار آدولف هیتلر دروغ هر چه بزرگتر باشد به همان اندازه به راستی نزدیکتر می باشد ! . یکی از ویژه گی های مسلمانان دروغ گفتن می باشد از آنجائیکه الله ی مسلمانان به گفته ی تازی نامه نیرنگ بازترین ی نیرنگ بازان می باشد آنگونه که در تازی نامه ی تازیان( قرآن عربها) در سوره 3 آل عمران آیه ی 54 آمده است یکی از ویژه گی های الله ی تازیان را اینگونه می خوانیم
وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ

﴿54﴾

و [دشمنان] مكر ورزيدند و الله [در پاسخشان] مكر در ميان آورد و الله بهترين مكرانگيزان است

(54)

برای اینکه به فرمانروائی برسی از هر کاری و کاربردی بایستی سود بجوئی از دروغ تا نیرنگ بازی
چرا که محمد تازی خود از بزرگترین دروغگویان بوده است هنگامی که محمد تازی در مکه که کمتر از 100 تن همیار همکار و هم اندیشه داشته است با یهودیان و ترسایا ن (مسیحیان) مدارا می کرد و هنگامی که به مدینه رفت با راهزنان ی اوس و خزرج آدمکشان دزدان آدم ربایان و راهزنان ی دیگر یکی می شود و آغاز به دزدی راهزنی تازش به کاروان ها و دست درازای (تجاوز) به زنان ی مردم می کند از آنجائی که بر شمار آدم کشانش افزوده می شود یهودیان و ترسایان (مسیحیان) را یکی پس از دیگری از سر راه خود بر می دارد و یهودیان را دشمن ی تازیان ی مسلمان می نامد آنگونه که در تازی نامه ی تازیان( قرآن عربها) در سوره ی 5 مائده آیه ی 82 و سوره ی 9 توبه آیه ی 29 آمده است

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ
﴿82

مسلما يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده‏اند دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت و قطعا كسانى را كه گفتند ما نصرانى هستيم نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‏اند كه تكبر نمى‏ورزند (82)

قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ
مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
﴿29

ای اهل ایمان با هر که از اهل کتاب (یهود و نصاری) ایمان به الله و روز قیامت نیاورده و آنچه را که الله و رسولش حرام کرده حرام نمی دانند و به دین حق نمی گروند قتال و کارزار کنید تا آنگاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند
29

امروز کودکان ی دبستانی هم نمی توانند سخنان ی شریعتی و مطهری را باور کنند چرا که مردمی که به پیشواز یک آئین می روند دیگر
با این آئین جنگ نمی کنند تازه در نوشته های خود تازیان ی مسلمان تازی پرستان و تازی زادگان همواره از کشته شدن ی سربازان و رزمندگان ی اسلام (شهید شدن) تازیان سخن گفته شده و می شود این خود به درستی نشان می دهد که پایه و بنیاد آئین ی تازی اسلام بر جنگ خون وخون ریزی پی ریزی شده است ناگفته نماند که هنگام فرمانروائی عمر به ایران تازش (حمله) میشود که تازی نامه (قرآن) در آن هنگام هستی (وجود) نداشت که ایرانیان با شنیدن ی آئین ی اسلام ی تازیان آن هم به زبان ی تازی (عربی) که نه ایرانی زبان ی تازی می دانست و نه تازی زبان ی پارسی ساسانی را که با شنیدن ی آئین ی خون ریختن ی اسلام ی تازیان ایرانیان چشم و گوش بسته در یک چشم به هم زدن مسلمان شوند
تازه خود تازیان سواد خواندن و نوشتن نداشتند تا تازی نامه (قرآن) را برای ایرانیان بخوانند تنها هفت تا ده تن از تازیان خواندن و نوشتن می دانستند افزوده بر این تازی نامه (قرآن) هنگام ی فرمانروائی عثمان به گونه ی نسک (کتاب) در می آید چگونه می توانستند تازیان ی مسلمان برای ایرانیان تازی نامه (قرآن) را بخوانند بدون آنکه تازی نامه هستی (وجود) داشته باشد این خود دروغ بزرگی ست که تنها تازیان تازی پرستان و تازی گرایان آگاهانه به آن باور دارند شاید کسی پیدا شود که بگوید که تازیان تازی نامه( قرآن ) را از بر می خواندند گیریم که تازیان تازی نامه را از بر می خواندند شنونده ی تازی نامه (قرآن) کیست ؟ ایرانیانی که به زبان ی پارسی ساسانی سخن می گویند آنها چه می دانند که یک تازی تازشگر مسلمان به زبان ی تازی چه چیزی می گوید تا ایرانی خدا و یکتا پرست ی زرتشتی را به آئین ی سنگ و بت پرستی محمد تازی فرا خواند این داستان آنچنان کودکانه و پیش و پا افتاده است که تنها تازی پرستان ی کوردلی (متعصبی) بسان ی شریعتی و مطهری به این یاوه گوئی ها باور داشتند چرا که آئین شان بر پایه ی یاوه گو ئی و دروغ پی ریزی شده است آیا اکنون در سده ی بیست ویکم 21 مسلمانان ی انیرانی - غیر عرب - آوای دلگیر آوازه خوان تازی نامه (قرآن) را در می یابند (می فهمند) تا آن ایرانیان در هنگامه ی تازش ی تازیان ی مسلمان در 1400 سال پیش چم ی (معنی) تازی نامه (قرآن) را دریابند (بفهمند) ؟ . ما در اینجا کوشش می کنیم به زبان ی ساده انگیزه های (دلایل) شکست ی ایرانیان از تازیان ی مسلمان را به گونه ائی فشرده (خلاصه) به زبان آوریم
*
جنگ های دراز (طولانی) با روم خاوری (بیزانس) پایه بنیا د و بنیه ی کشور را - بسان موریانه ائی که چوب را آرام آرام از درون تهی می سازد - کشور را بسوی ورشکستگی برد
*

کشتار شاهزادگان ی ساسانی به فرمان ی شیرویه در گیری های درون و برون فرمانروائی (حکومت ) ساسانی را پیش ی مردم ی ایران بی ارزش( بی اعتبار) ساخت و مردم را از فرمانروایان ی ساسانی دور ساخت
*
گردن کشی زمینداران بزرگ و گرایشات آنان به بخش بخش کردن ایران زمین
*
بستن باژهای (مالیات) سنگین به مردم تهی دست و نگرفتن باژ (مالیات) از توانگران و دارایان که این پدیده خود مردم ی ایران را از فرمانروایان ساسانی دورساخت
*
پیمان شکنی (خیانت) پارسایان ی(روحانیان) زرتشتی و پدافند آنان از ستم ی توانگران دارایان و درباریان ی ساسانی
*
بیزاری و رمیدگی مردم ایران از بیدادگران ی فرمانروایان ی ساسانی
*
نابود ی فرمانروائی (حکومت) حیره که وابسته و باژگزار (خراجگزار) به فرمانروایان ساسانی بود
*
کشتار
دادگران ی مزدکی به دست ی بیدادگران ی ساسانی
*
پشت کردن ی روزبهان پارسی (سلمان پارسی) به میهن خود و همکاری و همراهی با تازش ی تازیان مسلمان به ایران زمین
*
خون خون ریزی تند خوئی و کشتار همگانی ایرانیان به دست ی تازیان ی بیدادگر مسلمان و چیرگی بی اندازه ی آنان بر ایرانیان
*
آغاز بیماری های واگیر که تندرستی مردم ایران و سربازان ایرانی را در پدافند از میهن خود ناتوان کرد
*
کمبود و نبود خوراکی ها ی روزانه مردم را در تنگدستی و بی چیزی ژرف فرو برده بود
*
آغاز گرد بادهای تند که گرد و خاک ها بسوی سربازان ی ایرانی روانه شدند که سرنوشت ی جنگ را به سود تازیان ی مسلمان دگرگون کرده بود
*
شادی
در هر دو جهان تازیان ی مسلمان را از دیدگاه ی روانی و روان شناختی نیرومندتر می ساخت چرا که بر پایه وبنیاد آئین ی محمد تازی که چه بکشی و چه کشته شوی به پردیس ( بهشت ) خواهی رفت به تازیان ی مسلمان نیروی فراگیر می بخشید اگر پیروز می شدند به پروه های جنگی (غنایم جنگی) زنان ی گرفتار شده در جنگ می رسیدند اگر شکست می خوردند یکراست به پردیس (بهشت) - روسپی خانه ی اسلامی - می رفتند که زیبارویان پردیسی (بهشتی) چشم براه ی تازیان ی مسلمان می بودند که تا تازیان ی مسلمان به جایگاه ی جاودانی خوش گذرانی خود فرود آیند.
زندگی خیلی کوتاه ست اگر چه این بار ما با چشمان ی خود تازش ی دوباره تازیان ی مسلمان را در جنگ ی ایران و عراق دیدیم که چگونه مریم ومسعود رجوی بسان ی روزبهان پارسی (سلمان پارسی) در 1400 سال پیش بروی سربازان و میهن دوستان ی ایرانی با همکاری و همیاری برادر تازی مسلمان ی خود صدام حسین گلوله شلیک می کردند برای نگارنده شگفت انگیز نیست که پس از گذشت ی 1400 سال روزبهان پارسی (سلمان پارسی) مریم و مسعود رجوی همدیگر را پس از فراز و نشیب های سرگذشت (تاریخ ) پیدا می کنند اینجاست که
کبوتر با کبوتر باز با باز
کند هم جنس با هم جنس پرواز