Freitag, 28. November 2008

سخنی با یک دوست

سخنی با یک دوست
پیشگاه ی دوست ی ارجمند
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
مولوی
چهره و نوشته ی شما را در تارنماهای گوناگون دیده ام و بسیار شادمان گشتم که شما به گفته ی ما مازندرانی ها و شما گیلانی ها به رگ و ریشه ی خودتان بازگشتید این دگرگونی ژرف خوشبختانه در میهن ما ایران هم به چشم می خورد آینده ی ایران آینده ی درخشانی خواهد بود و ما همه ی آن چیزهائی را که در درازای سرگذشت ( تاریخ ) از دست داده ایم دو باره باز پس خواهیم گرفت ایران ی خودمان را دوباره خواهیم ساخت چرا که ما مردمانی بی ریشه ائی نبوده ایم و نیستیم . پس از گذشت ی سی 30 سال از فرمانروائی( حکومت) اسلام راستین ی محمد تازی در ایران و با بزرگترین مغزشوئی آنچنانی که همه ی ما از آن آگاه ایم دستگاه ی تبهکار آخوند در برابر فرهنگ ی ایران زمین زانو زده است که مردم دانا و خردمندانش ایران را به ایرانیان در درازای این سی 30 سال فرمانروائی (حکومت) خون و ستم و ستم گری آنچنان که شایسته ی نامش بود نشان داده اند این خود نشان می دهد که با دم شیر- فرهنگ ایران - نمی توان بازی کرد. مهرورزیده درود گرم من را به همسرتان برسانید
با درود و سپاس بیشمار

سخن نا گفته http://nimari.blogspot.com/
نشانی تارنمای خودم را نوشتم اگر دوست داشتید سری هم به تارنمای من بزنید

Keine Kommentare: