Mittwoch, 28. Juli 2010

What Islam Gave to Iran / Was der Islam dem IRAN gab / آنچه اسلام به ایران داد


What Islam Gave to Iran
Was der Islam dem IRAN gab
آنچه اسلام به ایران داد
http://eternal-metal666.persiangig.com/image/hedayat108.jpghttp://www.payvand.com/news/07/mar/Hedayat-Award.jpg
Sadegh Hedayat / Rastgu Rahnema
What Islam Gave to Iran
. Invasion of IRAN.Slavery.Destruction.Pedophilia.Rape of women.Stoning.Flogging.Chopping off hands.Book burning . Polygamy.Intolerance. Barbarity
Was der Islam dem IRAN gab
. Invasion des IRANS.Sklaverei.Zerstörung.Pädophilie .Vergewaltigung der Frauen.Steinigung.Auspeitschen.Hände Abhacken.Bücherverbrennung. Polygamie.
 Intoleranz.Barbarei
آنچه اسلام به ایران داد
تازش کردن به ایران،بردگی،نابودی،بچه بازی ، دست درازی کردن به زنان،سنگسار کردن، تازیانه زدن، بریدن دست ها، نَسک سوزی کردن،چند همسری،ناشکیبائی،درنده خوئی
peoples of all the world unite against the barbarity of Islam
Völker aller Länder vereinigt Euch gegen die Barbarei des Islams
مردمان سراسر جهان بَرِ درنده خوئی اسلام یکی شوید

Sonntag, 25. Juli 2010

Mohammed criminal /

Mohammed-Verbrecher /

محمد دژخیم



http://www.bikhodayan.com/Tarh&Aks/Muhammad/Muhammed_Kurt_Westergaard_Jyllands-Posten_Cartoons.jpg

Mohammed criminal

Mohammed-Verbrecher

محمد دژخیم


Nima/ نیما


Dienstag, 20. Juli 2010

The Iranian Woman / Die iranische Frau / زن ایرانی

The Iranian Woman
Die iranische Frau
زن ایرانی
علی ابن ابیطالب
Imam ALI
Left : The wrong photo of Ali
Links : Das falsche Foto vom Ali
چپ : فرتور دروغین علی
Right : The correct photo of Ali
Rechts : Das richtige Foto vom Ali
راست : فرتور راستین علی
[ 80 ] و من خطبة له ع بعد فراغه من حرب الجمل في ذم النساء ببيان نقصهن.مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ إِنَّ اَلنِّسَاءَ نَوَاقِصُ اَلْإِيمَانِ نَوَاقِصُ اَلْحُظُوظِ نَوَاقِصُ اَلْعُقُولِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ اَلصَّلاَةِ وَ اَلصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ اِمْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ اَلرَّجُلِ اَلْوَاحِدِ وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى اَلْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ اَلرِّجَالِ فَاتَّقُوا شِرَارَ اَلنِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ لاَ تُطِيعُوهُنَّ فِي اَلْمَعْرُوفِ حَتَّى لاَ يَطْمَعْنَ فِي اَلْمُنْكَرِ
سخنى از حضرت علی (ع) پس از فراغت از جنگ جمل،در نكوهش زنان،فرمود
اى مردم،بدانيد كه زنان را ايمان ناقص است و بهره‏منديهايشان ناقص است و عقلهايشان ناقص است.اما ناقص بودن ايمانشان از آن روست كه در ايام حيض از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهايشان،بدان دليل است كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است و نقصان بهره‏منديشان در اين است كه ميراث زنان نصف ميراث مردان است. از زنان بد بپرهيزيد و از زنان خوب حذر كنيد و كار نيك را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهيد،تا به كارهاى زشت طمع نكنند .
(علی ابن ابیطالب؛ نهج البلاغه؛خطبه 79/80 )
جایگاه و پایگاه زن
در گذرگاه کهن نگاری
فروغ فرخزاد
همه هستی من تاریکی ست
که ترا در خود تکرارکنان
به سحرگاه شگفتن ها و رستنهای ابدی
خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
فروغ فرخزاد
*********
از آن روزی که دیده بُگشادی
هزاران آرزوی گُمشده در دل بنهادی
چنان به موی و روی تو تارها تنیده اند
ناکسانی که زیر سایه‌های بیداد خزیده اند 
نیما آریان
*********
گفت پیغمبر که زن بر عاقلان
غالب آید سخت و بر صاحبدلان
باز بر زن جاهلان غالب شوند
زآنکه ایشان تند و بس خیره سرند
مولوی
شاید تا کنون کسی به این اندیشه ساده و بی شیله و پیله؛در درازای زندگی و هستی آدمیان نیافتاده است که چرا نیروئی بنام آفریننده جهان؛تا کنون یک پیامبر نامدار و بلند آوازه زن؛با یک نَسک-کتاب-آسمانی(!) برای راهنمائی انسان های گُمراه و بی خِرد نفرستاده است ؟.همه آنانیکه که خودشان را برگزیدگانِ(!) آفریننده جهان می‌ دانستند همگی؛موسی؛عیسی؛محمد؛بهاء الله؛جوزف اسمیت مرد بودند.این خود نشانگر دیدگاه و گرایش یکسوئی و یک پهلوئی نیروئی به نام آفریننده جهان به مرد بوده است.زنان همواره در گذرگاه زندگی و سرگذشتِ دور و دراز خویش از ستم های بیشماری رنج برده اند و شوربختانه هنوز هم در کشورهای واپسگرا و زن ستیز؛بویژه در کشورهائی که به بیماری واگیر اسلام اهریمنی و اسلام زدگی دچار می باشند؛رنج می برند
بیدادهای باور نکردنی؛ستم ها ی مادی؛تیره ائی؛جنسی؛گروهی؛نژادی؛خانوادگی؛فرهنگی؛آموزشی؛ انگیزه های برجسته همبود گاه-جامعه-مردسالار به زنانِ در بند بوده است و شوربختانه هنوز هم می باشد.و هم از این روی است؛که مردانِ بیشماری به انگیزه اسلام دوستی و اسلام زدگی در کشورهای واپسگرای تازی-اسلامی؛اسلام زن ستیز محمد تازی روان پریش و ننگ همه روزگاران را براستی خیلی دوست دارند؛چرا که الله نژاد پرستِ تازیان همواره گرایش مردانه و زن ستیزانه داشته است و دارد. شوربختانه هنوز هم در سده بیست و یکم هوادرانِ اسلام واپسگرای محمد تازی گرایش زن ستیزانه خودشان را آشکارا بازگو می‌ کنند و پنهان هم نمی‌ کنند که الله تازیان مردان را بر زنان برتری داده است.شگفتا که بیشترین هوادارانِ اسلام محمد تازی روان پریش؛زنانِ ناآگاه و خِرد باخته ائی هستند که از مردان ِ پیرو آئینِ محمد تازی؛زن ستیزتر هم می باشند.فرمانِ چند همسری در تازی نامه تازیان-قرآن عرب ها-خود به تنهائی؛پیشکش بزرگِ برتری الله نژاد پرستِ تازیان برای مردان؛از سوی الله زن ستیز تازیان می باشد.با هستی این همه نابرابری‌های شگرف بین زنان و مردان در اسلام محمد تازی؛ بازهم زنانِ ناآگاه و خِرد باخته؛دست از اسلام ستائی و اسلام فروشی پیوسته خویش نمی کشند
هنگامیکه برگزیدگانِ(!) نیروئی بنام آفریننده جهان؛ یَنی=یانی موسی یهودی از زبانِ یهوه خودش میگوید که:« زنی که پسر بزاید یک هفته ناپاک -نجس-می باشد؛اگر دختر بزاید چهل 40 روز ناپاک -نجس- می باشد» و محمد زن ستیز تازی از زبانِ الله خون ریز و نژادپرستِ خویش در تازی نامه تازیان-قرآن عرب ها- می گوید که:« اهریمن -مار- در پیکر حوا آدم را گول زد»؛دیگر جای شگفتی نیست که در همبودگاه-جامعه- مردسالار و این چُنینی؛زنان همواره در درد و رنج همیشگی بوده‌اند و می باشند و خواهند بود.چکامه پارسی پائین با نام «زن ایرانی» جایگاه و پایگاه شایسته و بایسته زنان و دخترانِ ایرانی را در پیش از تازش تازیانِ خون ریز مُسلمان با اسلام زشت؛اهریمنی و واپسگرای شان به ایران زمین نشان می‌ دهد
زن ایرانی
بنگرید
ای تازی زادگان
ای اهرمن چهرگان
این یک زن ایرانی است
یک زن
از کوچه ها
از پس کوچه ها
از خیا بان ها
از سر سرای
ایرانِ زیبا
و
دل آرا
که تخم برابری
که تخم برادری
که تخم آزادگی
که تخم رهائی
که تخم دلدادگی
می کارد
بنگرید
ای تازی زادگان
ای اهرمن چهرگان
این یک زن ایرانی است
زنی به بلندای
سرزمینِ ایرانِ
زیبا و دل آرا
که درفش
سُرخ و زرد و بنفش
کاویانی در دست
و
فَروَهَر پارسیان
بر گردن دارد
بنگرید
ای تازی زادگان
ای اهرمن چهرگان
این یک زن ایرانی است
زنی به بلندای
سرزمینِ ایرانِ
زیبا و دل آرا
که درفش مِهربانی
که درفش مِهرورزی
که درفش آزادی
که درفش آزادگی
که درفش رهائی
که درفش
اندیشه‌های
زیبا و دل آرای
اشو زرتشت ورجاوند را
به درازا و پهنای
ایران و جهان
بر دوش دارد
بنگرید
ای تازی زادگان
ای اهرمن چهرگان
این یک زن ایرانی است
Poet / Dichter / چکامه سرا
Nima / نیما

Montag, 19. Juli 2010

The Dew of my eyes / Der Tau meiner Augen / شبنم های چشمانم

The Dew of my eyes
Der Tau meiner Augen
شبنم های چشمانم
German / Deutsch / آلمانی
https://app.box.com/s/th0y0zsv0nqdlushj11i
Persian / Persisch / پارسی
https://app.box.com/s/r5s1iyrj8m3ovzpnw226
شبنم های چشمانم
نیم نگاه تو
آه سوزان من
شب فرو مُرده
بی هستی تو
همره با پیمانم
شبنم های چشمانم
Poet Dichter / چکامه سرا
Nima نیما

The Muslim executioners / Die moslemischen Scharfrichter / دژخیمان مُسلمان

The Muslim executioners
Die moslemischen Scharfrichter
دژخیمان مُسلمان
دژخیمان مُسلمان
آمدند
روبهانِ
دستار بندِ
سپید و سیاهِ
دژخیم
با کوله‌ باری
از خون 
این بد سگالانِ
بدخیم
کردند
میهنِ کوروش
و
زرتشت را
آنچنان
ویران
شده
شهنامه
پَرپَر
و
ایران شهر
گریان 
Poet / Dichter / چکامه سرا 
Nima / نیما

Sonntag, 18. Juli 2010

The Iranian music / Die iranische Musik / نوای ایرانی

The Iranian music
 Die iranische Musik
 نوای ایرانی

The Iranian music
Die iranische Musik
نوای ایرانی

Mittwoch, 14. Juli 2010

ویس و رامین

ویس و رامین

فشرده ائی از داستان جاویدان ویس و رامین ؛ که در دو هزار 2000 سال پیش ، در ایران آن روز ، زبانزد همگان بوده است ؛

که در هزار 1000 سال پیش ، به خامه ء فخرالدین اسعد گرگانی در آمده است . ویس نماد زن آزاده ء ایرانی در دو هزار 2000 سال پیش ؛ که امروز تنها زنان اروپائی و آمریکائی با

او – ویس - آنهم در سده ء بیست و یکم 21 برابری می کنند


نیما





ویس در ادبیات ایران تنهاست. هیچ زنی در ادبیات فارسی به صراحت ویس از خواسته خود سخن نگفته، که جوان است و می خواهد جوانی کند. که حاضر نیست که جوانیش را به پای مردی پیر و فرتوت و خودکام، حتی اگر شاه مملکت هم باشد، بریزد. نه تاج و تخت می خواهد، نه زر و زیور و نه در قید نام و ننگ است. در تمامی ادبیات ایران، هیچ زنی به اندازه ویس از "زن بودن"خود اگاه نیست. و البته بهای این آگاهی را نیز می پردازد. هیچ زنی در ادبیات فارسی به اندازه ویس مورد طعن و لعن و بدگویی قرار نگرفته. طی هزار سال، از نظامی و اوحدی تا وحید دستگردی هر یک به گونه ای به ویس و داستان او می تازند، ویس را بدنام و منظومه "ویس و رامین" را دشمن ناموس و اخلاق ایران می خوانند. چرا؟

ویس شخصیت اصلی یا پررنگ ترین شخصیت داستان عاشقانه "ویس و رامین" است که داستانی متعلق به دو هزار سال پیش در ایران است. این داستان توسط فخرالدین اسعد گرگانی هزار سال پیش به نظم در آمد. چکیده داستان بدین قرار است: پادشاهی پیر و خودکام و هوسران به نام موبد، دختری نابوده را طلب می کند. این دختر (ویس) به دنیا می آید و پدرش در جنگ به دست موبد کشته می شود. موبد ویس را فرا می خواند، وقتی ویس جواب رد می دهد، او را با زور از شهر و دیار و خانواده دور می کند و بر خلاف میل ویس، او را به عقد خود در می آورد. ویس نمی تواند بپذیرد که موبد به او نزدیک شود و دایه پیرش را متقاعد می کند که راه دستیابی موبد به او را تا زمانی که او سوگوار است، با طلسمی ببندد. دایه خواست ویس را برآورده می کند، اما دست بر قضا، طلسم را آب می برد و موبد تا به ابد بر ویس بسته می ماند. در این میان، برادر کوچک موبد (رامین)، به ویس دل می بازد و می کوشد که به او دست یابد. ویس مقاومت می کند، اما رامین پافشاری می کند و به کمک دایه پیر به هر راهی متوسل می شود که چاره جویی کند. غربت، تنهایی، درد و رنج و وسوسه های دایه و رامین، ویس را به تسلیم وا می دارند و به دیدار رامین رضایت می دهد و عاشق او می شود.

از این زمان ویس به فرمان عشق و جوانی گردن می نهد و هر آنچه ممکن است در راه این دو می نهد. ویس عرف را و ملاحظات اخلاقی و اجتماعی و حتی سیاسی را پس می زند و از عشق و جوانی دفاع می کند. به صراحت به موبد و به خانواده خود می گوید که روی رامین را به هر دو جهان بر می گزیند، که جوان است و می خواهد جوانی کند. خواسته اش ساده ترین، ابتدایی ترین و طبیعی ترین خواسته هاست. زمان و مکان دارد، نه در پی پیوستن به وجودی بزرگتر است و نه در پی تاج عصمت و تقوایی که جامعه و اخلاق بر سر وی نهند. می خواهد زندگی کند و برای زندگی، قانونی جز طبیعت و عشق نمی شناسد. از رامین هم جز با او نشستن و خوردن و عشق ورزیدن و شاد بودن چیزی نمی خواهد. بهایی برای عشق و تن و نام و ننگ خود جز وفاداری رامین نمی شناسد. زندان و بند و تازیانه و ملامت و سرزنش هیچیک او را از پیمودن راهی که در پیش گرفته باز نمی دارند.

حضور ویس در داستان و در منظومه ای که گرگانی سروده، بسیار پررنگ است. بخش زیادی از کتاب به افکار و احساسات، کشمکشهای درونی، خواسته ها و درد و رنج ویس می پردازد. شخصیت رامین و دیگران در پرتو حضور ویس جان می گیرند و خود می نمایند. ویس به صراحت از خواسته خود سخن می گوید. در خلال بازگویی خواب مشتاقانه خود در باره محبوبش، از خواهش و اشتیاق خود می گوید. در روی برادرش که معایب رامین را بر او بر می شمارد، می ایستد و می گوید که اختیار از او روی گردانیده و اگر در بندش کنند یا بسوزانندش، برایش مهم نیست که نامش از برای عشق رامین جاودانه خواهد شد. وقتی رامین او را ترک می کند و یاری دیگر می گزیند، ده نامه به او می نویسد و بر خواهش خود پافشاری می کند. می گوید که برخلاف پند دیگران، نه در پی یاری دیگر است و نه از عشق به رامین دست بر می دارد. بارها از اشتیاق خود به او، از روزهای خوش عشق ورزیشان، از عهد و پیمانشان می گوید و از اینکه راهی جز بودن با رامین برای خود نمی بیند. بخش قابل ملاحظه ای از منظومه به این ده نامه اختصاص دارد که در آن ویس از تمام زوایا ی درد و رنج و خواسته و خواهش خود با رامین سخن می گوید. درد دوری، به دنبال گمگشته ای بودن، انتظار بی اندازه، به ظریفترین اشکال از زبان ویس توصیف شده اند. ویس اندوه خود را در دوری از رامین به اندوه مادر فرزند گم کرده، به غریب دلتنگ، تشبیه می کند و بارها او را به خود باز می خواند تا سرانجام رامین را به خود باز می گرداند.

شخصیتهای داستان همه و همه برخلاف هنجارهای اخلاقی و اجتماعی و ... رفتار می کنند، برخی چون موبد می خواهند با طبیعت بجنگند و در پیری با زور جوانی کنند. برخی مانند ویس و رامین با عرف و قوانین اجتماع می جنگند تا به جوانی و عشق مجال نفس کشیدن دهند. اما هیچیک مانند ویس سرزنش نمی شوند.

رامین به زن برادرش دل می بازد، بی مهابا او را دنبال می کند، برای دستیابی به او با دایه پیر خود که حکم مادر او را دارد، همبستر می شود تا همکاری او را جلب کند، در روی برادرش می ایستد و او را تهدید می کند و نهایتا تاج و تخت او را تصاحب می کند...

موبد پیر و فرتوت، دختری را که به وجود نیامده، طلب می کند. در پی ویس، با برادر و پدر ویس می جنگد و پدر او را می کشد.ویس را علیرغم میلش، از مادرو برادر و شهرو دیار دور می کند و در حالی که لباس سوگواری به تن دارد و سر و روی خود را می کند، به عقد خود در می آورد. می داند که ویس از او نفرت دارد و تا به ابد نمی تواند به ویس دست یابد، اما او را تا آخرین لحظه به زور در شبستان خود که زنهای بسیاری در آنجا دارد، نگه می دارد. وقتی ویس با برادرش نرد عشق می بازد، چشمش را می بندد و وقتی ویس به همراهی رامین از او می گریزد، شش ماه در جستجوی ویس سر به کوه و بیابان می گذارد...

مادر ویس، او را پیش از آنکه به دنیا بیاید، به موبد وعده می دهد، بعد پیمان شکنی می کند و نهایتا با موبد همدستی می کند که با حیله به ویس دست یابد...

رابطه مردی با زن برادرش البته در هنجارها، اخلاق، عرف و گهگاه در قانون دوران ها و اجتماعات مختلف نمی گنجد و می توان انتظار داشت که داستانی که بر حول این رابطه می گردد، مورد طعن و لعن باشد. اما چند نکته را در این زمینه نباید از نظر دور داشت. اول اینکه، ویس علیرغم در ظاهر شوهر داشتن، در عمل بی شوهر است چرا که موبد مردی ناتوان است. نکته دوم اینکه، این ازدواج ظاهری، یا در زبان امروز روی کاغذ، بر خلاف میل ویس صورت گرفته. او به صراحت به موبد می گوید که مرگ را به نزدیکی با وی ترجیح می دهد و موبد بی تفاوت پاسخ می دهد که بهتر است که به قضا که ویس را از برای موبد به دنیا آورده، تن در دهد. نکته سوم اینکه ویس مانند رامین، مانند دایه، مانند شهرو ، مانند موبد به کارهایی دست می زند که بر خلاف اخلاق آن زمان (دو هزار سال پیش) و این زمان است و زمانه بعد از او قضاوت سختی در باره او می کند، اما او تنها کسی است که اینگونه مورد سرزنش قرار می گیرد. این شخصیتها همگی بر خلاف عرف و اخلاق رفتار می کنند. طی هزارسال کسی موبد یا رامین را سرزنش نمی کند، اما ویس به دفعات بدنام و ... نامیده می شود. گناه دختری را که برخلاف میلش به عقد قاتل پدرش که مردی فرتوت و ناتوان نیز هست در آمده، با چه مقیاسی باید سنجید؟

ویس اما، بی اعتنا به نام و ننگ، با آگاهی تمام و کمال از "زن" بودن خود، به گونه ای بی همتا در ادبیات فارسی زندگی می کند.اگر چه رنج می کشد، تازیانه می خورد، به بند کشیده می شود، اما عشق می ورزد، کام می گیرد و شادی می کند. هیچ زنی در ادبیات فارسی به اندازه ویس بر خواهش خود پافشاری نکرده، به این اندازه ناز نکشیده، پایداری و وفاداری نکرده، و به قولی "به گناه اینقدر جلوه نبخشیده". شاید به همین علت نیز هست که کمتر زنی در ادبیات فارسی به اندازه ویس و کمتر داستان و منظومه ای به اندازه "ویس و رامین" مورد حمله و انتقاد قرار گرفته است.

منابع
1.
محمد علی اسلامی ندوشن، آواها و ایماها، انتشارات طوس، تهران.
2.
جام جهان بین، محمد علی اسلامی ندوشن، چاپ گلشن، تهران.
3. "
ویس و رامین"، ماریا صبای مقدم، نغمه زندگی، تهران.



By: Maria Sabaye Moghaddam