Montag, 14. Juni 2010

آیه های سبز یا آیه های سرخ ؟

پیشکش به فرزانه ایران زمین اندیشمند بزرگ شفا

از آنجائیکه ، دوستان تازی پرست مسلمان عبدالعلی بازرگان ، به فرزانه ی فرهیخته ی ایران زمین ، استاد شفا تاختند و پرخاش کردند ؛ که بزرگترین گناهش میهن دوستی ، فرهنگ دوستی و ایران دوستی بود ؛ این نوشته ی بسیار ناچیز من کوچک ، به فرزانه ی بزرگ ایران زمین ، دانشمند و اندیشمند بزرگ روزگار ما ، استاد شفا ؛ که در تنهائی خودشان ، سالیان درازی را بدون هیچ چشم داشتی ، به نوشتن و پژوهش کردن پرداختند ، پیشکش می گردد . در پاسخ به دشنام های زشت و زننده ی بیگانه پرستان و تازی پرستان مسلمان ، سروده ی زیبای پائین ، برای پیروان و هواداران

مارخواران اهرمن چهرگان » ، بسیار پند آموز می باشد »

سنگ بد گوهر اگر کاسهء زرین بشکست

قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود


آیه های سبز یا آیه های سرخ ؟



عبدالعلی بازرگان.jpg Imam ALI

فرتور راستین علی عبدالعلی بازرگان فرتور دروغین علی



اگر مشک خالص نداری مگوی

ورت هست خود فاش گردد ببوی


سعدی



بگو دوستت کیست ؟ تا بگویم که تو کیستی ؟ در کشورهای اروپائی ، این زبان زد(ضرب المثل) بسیار نامدار می باشد ؛ که اروپائی ها ، دوستان ، هم پیمانان ، هم کیشان و هم نشینانان خودشان را ، از روی پرسیدن و پرسش گری دوستان شان برمی گزینند. این زبان زد(ضرب المثل) نامدار را می شود ، به گونه ائی با تازی پرستان(عرب پرستان) و تازی گرایان مسلمان باختر نشین پیرایشگر(اصلاح طلب) آگاه میهن ما ایران ، پیوند داد

بگو که نامت چیست ؟ تا بگویم که تو کیستی ؟

از روی نام تازی(عربی) عبدالعلی ، پسر اندازه گیر(مهندس) مهدی بازرگان ، میشود اندیشه های خاندان مسلمان تازی پرست اش را ، به گونه ائی بررسی کرد ؛ اگرچه اینگونه ارزیابی ها و ارزش یابی ها ، کارکرد درست خود را همواره آشکار نمی سازد ؛ به هر روی(اما) در باره ی خاندان مسلمان اندازه گیر(مهندس) مهدی بازرگان ، درستی اش را نشان داده است و می دهد

عبدالعلی ، واژه ی بسیار زشت تازی(عربی) می باشد ؛ که از آمیختن دو واژه ی تازی(عربی) عبد و علی درست شده است ؛ که به چم(معنی) نوکر علی ، بنده ی علی ، می باشد ؛ که مهدی بازرگان تازی پرست(عرب پرست) پیورز(متعصب) مسلمان ، با پایان نامه ی گنده ی دانشگاهی از باختر زمین ، این نابود کننده و ویران گر آگاه سرزمین باستانی ایران ، با اسلام ماورای واپسگرای خودش ، این نام ننگین و بسیار زشت تازی(عربی) عبدالعلی را ، برای پسر خودشان - عبدالعلی - برگزیدند . عبدالعلی ، به جای اینکه ، پس از بهمن ویرانگر شورش بزرگ واپسگرای بهمن 1979 ترسائی(میلادی ، مسیحی) بیدار گردند ؛ که ایشان – عبدالعلی - نوکر و بنده ی یک دژخیم(جلاد) آدم کش تازی(عرب) ، به نام علی ابن ابیطالب می باشند ؛ که با آیه های سرخ محمدی تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، 1000 یهودی تیره ی بنی قرِیظه را ، دست بسته ، یکی پس از دیگری ، در پیشگاه ی محمد تازی(عرب) ، آن هم در یک روز ، با برادر مسلمان اش زبیر ، سر بریدند ؛ هنوز در خواب خرگوشی اسلام واپسگرای محمد تازی(عرب) بسر می برند و زیر درفش آیه های سرخ تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) در فرنگستان ، همچنان سینه ی تازی - اسلامی می زنند . علی ابن ابیطالب ، حیدر کرار - این ابر آدمکش همه ی روزگاران و سرگذشت(تاریخ) - انسان ها را برابر(مطابق) آیه های سرخ و خونین تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، زنده زنده ، پاره پاره می کرد و هم از این روی است ؛ که برادران مسلمان شیعه ی عبدالعلی بازرگان ، در ستایش از علی ابن ابیطالب ، با آیه های نه چندان سبز و دروغین عبدالعلی ، ونکه(بلکه) با آیه های سرخ ِ سرخ تازی نامه(قرآن) ، از کشتار و سر بریدن دگر اندیشان و آدمیان ، به دست علی ابن ابیطالب ، به گونه ی ترانه سرائی و چکامه سرائی ، پشتیبانی کردند و می کنند

نازم به علی که تیغ بر دشمن زد

شمشیر دو سر به مرد و هم بر زن زد

قربان محبت اش که 700 تن را

با دست مبارک خودش گردن زد

بسی مایه ی شرمساری است ، که عبدالعلی بازرگان ، نه اسلام را می شناسند و نه نوشته ی برادران مسلمانشان را ، وگرنه هیچگاه عبدالعلی بازرگان ، به خودشان این پروانه را نمی دادند ؛ که از آیه های سبز !!! تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) سخن بگویند
کدبان عبد العلی بازرگان ، برادر مسلمان پیورز(متعصب) تازی پرست(عرب پرست) شماره ی یک شما ، علی شریعتی ، بسان پدر بزرگوار شما - اندازه گیر(مهندس) مهدی بازرگان - ، که در نابودی ایران و فرهنگ ایران ، یار و یاور یکدیگر بودند ، در باره ی دلیری های محمد تازی(عرب) شما ، با آیه های سرخ تازی نامه(قرآن) ، در نوشته ی(کتاب) خود شان ، اسلام شناسی در برگ(صفحه) 580 ،به روشنی می نویسند ، تا آیه های دروغین سبز شما را ، بی آبرو سازند که :ا
"
کنار گودال های عمیق و وحشتناکی که به دستور وی(محمد) کنده بودند نشسته بود و دسته دسته یهودیان بنی قریظه را که هر چند به یک زنجیرشان بسته بودند می آوردند و در برابر وی(محمد) پیاپی سر می بریدند و در گودال ها می ریختند و او(محمد) با چشمان سرد و خشک و آرامی که گو ئی به دو نگین شبق بدل شده اند آن را تماشا می کرد نه لب می جنبانید و نه پلک میزد گوئی نمایش سرد و بیمزه ائی را می نگرد و آنگاه که آخرین نفر را از این 700 نفری ذبح (سر بریدن) کردند و در سیاهچالها افکندند در حالیکه به دستور وی(محمد) بر اجساد گرمشان خاک می ریختند برخاست و به کارهای دیگرش پرداخت

"

نگاه کنید به اسلام شناسی نوشته ی علی شریعتی برگ(صفحه) 580

عبدالعلی بازرگان - اگر ایرانی بودند و می اندیشیدند - می بایستی ، نخست نام بسیار زشت خودشان را ، به زباله دان سرگذشت(تاریخ) می انداختند و آنگاه تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) را ، دو دستی ، به آورندگان تازشگرشان ، بدین مانک(یعنی) ، تازیان(عرب ها) درنده خو(وحشی) مسلمان برمی گرداندند . عبدالعلی ، همچنان در کردار ، نشان داده اند ؛ که ایشان براستی ، هم شایسته ی بردگی و بندگی تازیان(عرب ها) را ، بویژه نوکری علی آدم کش و دژخیم را ، با آگاهی پذیرفته اند وگرنه ایشان – عبدالعلی - کمی به خود می آمدند ؛ که اسلام تازیان ، به جز نابودی ، ویران گری ، سیه روزی و سیه بختی ، چه چیزی را برای مردم ایران و ایران زمین به ارمغان آورده است ؛ که عبدالعلی ، همچنان با شتاب بیش از اندازه از پدر تازی پرست خودشان ، اندازه گیر(مهندس) مهدی بازرگان ، همچنان به گسترش آئین اهریمنی اسلام تازیان ، آن هم در باختر زمین ، می پردازند و وارونه ی سرگذشت نگاران(تاریخ نگاران) نامدار اسلام و مسلمان ، بسان طبری و واقدی ، سن عایشه ی 6 ساله را ، هنگام همسر گزینی(ازدواج) با محمد 53 ساله ، به دروغ 18 سال ، بازگو می کنند ، تا برای پیامبر تازی(عرب) بچه باز خودشان ، به گونه ائی ، آبرو گرد آوری کنند

http://www.youtube.com/watch?v=6Y0Kwv_MPEc&feature=player_embedded#!

محمد بن جریر طبری به روشنی ، در تاریخ طبری می گوید : ا

»

وقتی پیغمبر عایشه را گرفت صغیر(خردسال ، کوچک) بود و در خور

زناشوئی نبود

«

نگاه کنید به تاریخ طبری ، پوشینه(جلد) چهارم ، چاپ پنجم ، برگ 1289 برگردان از ابوالقاسم پاینده)ا

»

روزی پیغمبر به خانه ی ما آمد تنی چند از مردان انصار و چند زن با وی بودند مادرم بیامد من در ننوئی بودم و بادمی خوردم مادرم مرا از ننو پائین آوردو سرپوش مرا بیاورد صورتم را با آب بشست آنگاه مرا کشید وبرد و چون به نزدیک در رسیدم مرا نگهداشت تا کمی آرام شدم آنگاه به درون رفتمپیغمبر خدا در اطاق ما بر تختی نشسته بود ومرا کنار او نشانید و گفت این خانواده ی توست خدا آنها را به تو مبارک کناد و ترا به آنها مبارک کناد و مردم و زنان برفتند و پیغمبر در خانه ام با من زفاف کرد نه شتری کشتند نه بزی سربریدند من آنوقت هفت 7 سا ل داشتم (نگاه کنید به تاریخ طبری ، پوشینه (جلد) چهارم ، برگ 1292 چاپ پنجم برگردان(ترجمه) از ابوالقاسم پاینده)ا


«

عبدالعلی بازرگان ، به جای آموزش ، به جای فراگیری از آزمون تلخ سرگذشت(تاریخ) سرزمین و رویدادهای ناگوار کشور ما ایران ، همچنان شیپور را از سر گشادش می دمند ، تا به گمان خودشان بتوانند ، روزی ، روزگاری از بی آبروئی و شکست اسلام و فرمانروائی(حکومت) اسلامی ، در ایران امروز ما بکاهند . پدرعبدالعلی بازرگان ، اندازه گیر(مهندس) مهدی بازرگان ؛ که ایران را دو دستی ، با پیکار واپسگرای چندین دهه ی اسلام گرایانه اش ، به دست پیشوای خودشان ، روح الله خمینی هندی سپرده بود ؛ هیچگاه در خواب هم نمی دیدند ؛ که روزی به دست همین پیشوای خودشان ، بدین مانک(یعنی) روح الله خمینی هندی ، گوشمالی بشوند و به گوشه ائی ، در بیرون از فرمانروائی(حکومت) اسلامی پرتاب گردند ؛ تا جائیکه ایشان - اندازه گیر(مهندس) مهدی بازرگان - در یکی از فرجامین گفتگوهایشان با سیاوش اوستا ، به شکست اسلام و فرمانروائی(حکومت) اسلامی

خستو(معترف) شدند و به روشنی گفته بودند که :ا

»

پیامبران نیامده بودند ؛ که به ما آموزش(درس) آشپزی و فرمانروائی(حکومت) کردن بیاموزند ، آنها آمدند ، تا ما را ، به زندگی بهتر ، در این جهان و آن جهان راهنمائی بکنند

«


گویا ، عبدالعلی بازرگان ، همچنان در آموزگاه(کلاس) نخستین بسر می برند ؛ که ایشان همچنان شتابان ، به گسترش آئین پاد(ضد) مردمی و بی چم(بی معنی) اسلام تازیان و تازی پرستان و تازی گرایان سرگرم می باشند و هم از این روی است ؛ که عبد العلی با شادمانی بیش از اندازه ، به آفرینش و پیدایش(کشف) پدیده ی نوئی !!! ، پس از پدر بزرگوارشان - اندازه گیر(مهندس) مهدی بازرگان - در سرگذشت اسلام ، پس از 1432 سال خون ، خون ریزی ، ستمگری و خودکامگی ، در نوشته ی خودشان با فرنام « ولايت برای قدرت ، ولايت برای خدمت » دست یافتند ؛ که اینگونه داستان کهنه را ، بسان توتی(طوطی) بازگو می کنند و با سر افرازی در کشور خدا ناباوران(کافران) ، خامه(قلم) فرسائی می کنند که :ا

»

ولايت در مفهوم سياسى آن، كه همان دولت، رهبرى و زعامت جامعه است، از دو طريق حاصل

مى‌شود

1

پيروى از قواعد بازى قدرت

2

خدمت بى توقع به ملت

از "آيات سبز" قرآن، يكى هم تبيين شيوه‌هاى احراز چنين ولايتى در رقابت قدرت، يا عرضه خدمت است. مرحوم آيت الله طالقانى(ره) كه عمرى را در مبارزه با ولايت نوع نخست و تحقق بخشيدن به ولايت نوع دوم در زندان‌ها سپرى كرده بود، در تفسير آيات ۲۰۴ تا ۲۰۷ سوره بقره حقايقى را بيان كرده كه گوئى براى امروز نوشته شده است و تحولات زمانه ما را مدّ نظر دارد

«

ا( نگاه بکنید به نوشته ی« ولايت برای قدرت ، ولايت برای خدمت » از عبدالعلی بازرگان

http://www.rahesabz.net/story/13401/

(

عبدالعلی بازرگان ، از آنجائی که همچنان ، در چهارده سده ی پیش زندگی می کنند ، برای مردمان سده ی بیست و یکم 21 همچنان سرپرست(ولی فقیه) برمی گزینند ، تا به پیروی از تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) پیشوائی ، سروری(زعامت) را ، همچنان به از ما بهتران ، بدین مانک(یعنی) ، مشتی تهی مغزان بی و کم دانش تازی پرست و تازی گرای مسلمان بسپارند ، تا فرمانروائی(حکومت) اسلامی ایشان - عبدالعلی بازرگان - از گونه ی(نوع) دوم و یا به زبان تازی(عربی) ایشان « ولايت برای خدمت» با اسلام راستین محمدی دیگری !!! ، اینبار پس 1432 سال دست درازی(تجاوز) پی در پی اسلام و مسلمانان به هستی ، آبرو ، منش ، فرهنگ و آئین ایرانی ، برای چندمین بار و این بار هم ، به پیشوائی پیرایشگران(اصلاح طلبان) باختر نشین میهن فروش ، به بوته ی آزمایش گذاشته شود . براستی آدمی باز می ماند ؛ که به این تازی پرستان(عرب پرستان) مسلمان آگاه ی پر روی ایران ستیز ، چه بگوید ؟ که بیگانه پرستی و تازی پرستی را ارج می نهند و ایران ستیزی خودشان را ، در پوشاکی از واژه های دروغین امروزی می پوشانند ، تا به گمان خودشان ، از واپسگرائی اسلام نژادپرست و ماورای واپسگرای محمد تبهکار تازی(عرب) بکاهند ؛ تا از این راه به آرزوهای اهریمنی دیگر خودشان ، این بار ، پس از سی و یک 31 سال فرمانروائی(حکومت) اسلام تبهکار راستین محمدی، به پیشوائی پدر بزرگوارشان - اندازه گیر(مهندس) مهدی بازرگان و خمینی هندی – برسند . اگر کسی و یا کسانی ، این دسته از تازی پرستان(عرب پرستان) مسلمان آگاه ، در درون و برون از کشور را ؛ که خودشان را ، پس از شکست سی و یک 31 ساله ی فرمانروائی(حکومت) اسلامی ، به پیشوائی ، رهبر پاد(ضد) بزرگ سرمایه داری(ضد امپریالیستی) خمینی ایران ستیز هندی ، پیرایشگر(اصلاح صلب) می نامند ، آدم هائی بسان عبدالعلی بازرگان ، عطا الله مهاجرانی ، محسن کدیور و عبد الکریم سروش را روشن اندیش و یا به زبان دیگر « روشن فکر » بنامد ، او هرگز چم(معنی) روشن اندیش «روشن فکر» را نه می داند و نه در یافته است و نه با پدیده ی روشن اندیشی ، در پهنه ی جهانی آشنا می باشد . یک روشن اندیش «روشن فکر» راستین ، بسان سرو آزاده است ؛ یک روشن اندیش «روشن فکر» به همه ی پهنه های دور و نزدیک گیتی ، رهپیمائی(مسافرت) می کند و از هر کسی چیزی می آموزد ، بدون آنکه خود را ، وابسته به این و یا آن بینش ، در این سوی و آن سوی و فراسوی گیتی بسازد . یک روشن اندیش «روشن فکر» راستین ، هرگز پوشاک هیچ آئین ، بینش و اندیشه ائی(ایدئولوژی) را - به جز اندیشه ی آزادی و آزاد ی خواهی - به تن نخواهد کرد ؛ یک روشن اندیش «روشن فکر» راستین ، به پدیده ی نوزائی(دیالکتیکی) باور دارد و هیچگاه در گذشته زندگی نمی کند و نخواهد کرد ؛ یک روشن اندیش «روشن فکر» راستین ، هیچ نوشته ائی(کتابی) را آسمانی و پاکیزه(مقدس) نمی شمارد و نمی داند و بسوی هیچ نیایشگاهی(قبله ائی) ، هرگز نماز دریوزه گی و

سرسپرد گی نمی گذارد و آن چنان به پدیده ی پویائی(دینامیسم) ، در همبودگاه(جامعه) آدمیان و نوزائی در گیتی ، در هر گاهی(زمانی) باور دارد ؛ که آن چیزی که دیروز درست به شمار می آمد ، می تواند امروز نادرست باشد و هم از این روی است ؛ که یک روشن اندیش «روشن فکر» راستین ، ترسی به دل راه نمی دهد ؛ چرا که به پدیده ی نوشدن و نوزائی(دیالکتیکی) باور دارد ؛ چرا که اینگونه نگریستن به هستی ، خود به گونه ی خودکار ، سرچشمه ی زندگی است ؛ که همواره پایه ها ی نوزائی و نوشدن را به سوی پیشروی و رسائی(تکامل) به پیش می برد ؛ و هم از این روی است ؛ که انسان هائی بسان عبدالکریم سروش ، عبدالعلی بازرگان ، محسن کدیور ، عطا الله مهاجرانی و دیگر یاران تازی پرست مسلمان شان ، هرگز و هیچگاه روشن اندیش «روشن فکر» بشمار نمی آیند ، ونکه(بلکه) دشمن شماره یک ، پدیده ی روشن اندیشی«روشن فکری» می باشند و هم از این روی است ؛ که این تازی پرستان(عرب پرستان) مسلمان ، با چنگ و دندان ، از آئین واپسگرای اسلام تازیان(عرب ها) پشتیبانی می کنند و از این آئین ایران ستیز تازی(عربی) به هیچ روی ، دست بر دار هم نیستند ؛ چرا که روشن اندیش « روشن فکر » به چم(معنی) راستین(واقعی) نمی باشند و نیستند .

هر که ناموخت از گذشت روزگار

نیز ناموزد ز هیچ آموزگار

رودکی

این سروده ی بسیار زیبای رودکی نشان میدهد ؛ که هر کس این تازی پرستان(عرب پرستان) مسلمان نامبرده ی بالا را ، روشن اندیش « روشن فکر » بنامد ، او نه تنها به پدیده ی روشن اندیشی « روشن فکری » ستم می کند ؛ ونکه(بلکه) او دهن کژی آشکاری ، به ارزش ها و دست آوردهای پدیده ی روشنگری ، در درازای سرگذشت(تاریخ) کرده است

انسان هائی بسان عبدالکریم سروش ، عبدالعلی بازرگان ، محسن کدیور ، عطا الله مهاجرانی و دیگر یاران تازی پرست مسلمان شان ، همگی(جملگی) درد بی درمان اسلام دارند ؛ که ناشی از بیماری اسلام زدگی آنان می باشد ، نه درد جانگداز و جگر سوز میهن و میهن پرستی

به گفته ی- سخنان بسیار ارزشمند پیشینیان - « گذشته چراغ راه آینده می باشد » تبهکاری های فرهنگی و سر سپردگی بی مانند عبدالکریم سروش و یاران مسلمان شان را به اسلام و فرمانروائی(حکومت) اسلامی ، در پاک سازی دگراندیشان ، در سراسر دانشگاه های ایران ، به یاد بیاوریم ، تا چم(معنی) روشن اندیشی «روشن فکری» را آرام آرام ، پس از سی و یک 31 سال ، دست درازی(تجاوز) اسلام تبهکار و مسلمانان آدم کش و آدم خوار در روزگار ما ، به همه ی هستی مان دریابیم

عبدالعلی بازرگان ، با دروغ و پرروئی بیش از اندازه ، که شایسته ی مسلمانی ایشان است ، از آیه های سبز !!! تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، سخن می گویند ؛ بدون آنکه راستی ها و درستی ها را ، پس از 1432 سال دست درازی(تجاوز) بی شرمانه ی اسلام و مسلمانان ، بویژه پیشوایان نخستین اسلام - محمد تازی(عرب) ، ابوبکر تازی ، عمر تازی ، عثمان تازی ، علی تازی - به جان ، دارائی ، آبرو و خانواده های مردمان ، بگویند

عبدالعلی بازرگان ، خواسته است تا با نوشته ی « پرتوی از قرآن » طالقانی ، این آخوند ویرانگر تازی پرست ایران ستیز ، برای بی آبروئی اسلام ، نزد همگان ، آبروی دوباره دست و پا بکنند و هم از این روی است ؛ که ایشان - عبدالعلی بازرگان - از بکار گیری و بکار بردن نا بجای(سوء استفاده) واژه ی سبز ، از آیه های سبز تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، سخن می گویند و با یاری جستن ، به سوره ی گاو(بقره) تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، به فراروئی فرمانروائی(حکومت) گونه ی(نوع) دوم خودشان

و یا به زبان تازی(عربی) ایشان « ولايت برای خدمت » می پردازند

204قرآن سوره ۲: البقرة

وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ﴿۲۰۴﴾


و از ميان مردم كسى است كه در زندگى اين دنيا سخنش

تو را به تعجب وامى‏دارد و الله را بر آنچه در دل دارد گواه مى‏گيرد و حال آنكه او سخت‏ترين دشمنان است (۲۰۴)

205قرآن سوره ۲: البقرة

وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ﴿۲۰۵﴾

و چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش مى‏كند كه در زمين فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد و الله تباهكارى را دوست ندارد (۲۰۵)


عبدالعلی بازرگان ، با دوروئی(تزویر) مسلمانی ، آگاهانه فراموش می کنند که بگویند ؛ که این محمد تازی(عرب) بوده است ؛ که با آیه های سرخ تازی نامه اش(قرآن اش) ، می خواست با زور سر نیزه ، بر گرده ی مردم تازی(عرب) سوار شود و هم از این روی بوده است ؛ که محمد تازی(عرب) شما عبدالعلی بازرگان برابر(مطابق) سوره ی الحشر ، آیه های 5 و 6 ، نه تنها درختان خرما مردم بیچاره را بریده است ، ونکه(بلکه) به دارائی های مردم بیچاره ، الله گونه دستبرد زده است ؛ که برآیند کار و کوشش مردمان بیچاره روزگار محمد تازی(عرب) بوده است

5قرآن سوره ۵۹: الحشر آیه

مَا قَطَعْتُم مِّن لِّينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ ﴿۵﴾

آنچه درخت ‏خرما بريديد يا آنها را [دست نخورده] بر ريشه‏هايشان بر جاى نهاديد به فرمان الله بود تا نافرمانان را خوار گرداند (۵)

قرآن سوره ۵۹: الحشر آیه 6

وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۶﴾


و آنچه را الله از آنان به رسم غنيمت عايد پيامبر خود گردانيد [شما براى تصاحب آن] اسب يا شترى بر آن نتاختيد ولى الله فرستادگانش را بر هر كه بخواهد چيره مى‏گرداند والله بر هر كارى تواناست (۶)


مردم ایران و کدبان عبدالعلی بازرگان بایستی بدانند ؛ که محمد تازی(عرب) ، خودش دزد شماره ی يک و راهزن بزرگ بوده است
سوره ی 8 انفال(غنايم جنگي) تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، کارنامه دزدی و راهزنی محمد تازی(عرب) را آشکارا و به روشنی به همگان - به جز به کدبان عبدالعلی بازرگان - نشان می دهد . شوربختانه در ایران امروز، آخوندهای مسلمان تبهکار ، دست و پای مردم گرسنه ، بيکار و بيمار ایران را ، برابر(مطابق) آئين درنده خوی(وحشی) محمد تازی(عرب) می برند ؛ با اینکه پيشوای مسلمانان ، بدین مانک(یعنی) محمد تازی(عرب) ، خودش دزد شماره

يک بوده است ؛ که دست هایش برابر(مطابق) تازی نامه(قرآن) خودش ، می بایستی بریده می شد
(
ا(نگاه بکنید به « اجرای حکم قطع دست و پای يک سارق در

ماهشهر

http://www.iranpressnews.com/source/075134.htm

)

برای آشنائی آن دسته از خوانندگانی ؛ که چم(معنی) درست غنیمت را نمی دانند ، در پائین با سود جوئی از واژه نامه ی فرزانه ی ایران زمین دهخدا ، واژه ی غنیمت را آورده ام

یادآوری : چم(معنی) غنیمت

غنيمت : پروه ، چاپيده ، دست برد
غنیمت . [ غ َ م َ ] (ع اِ) اموالی که مسلمانان در جهاد با کفار حربی به دست آورند. مال و خواسته که از دشمن گرفته شود

http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-81e074b459714e1c90

d1e9f192c62225-fa.html

غنیمة. [ غ َ م َ ] (ع مص ) غنیمت گرفتن و به غنیمت رسیدن . غُنم . غَنم

. غَنَم . غُنمان . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پیروزی به مالی بی دسترنج . || (اِ) مال که از حرب کفار دستیاب گردد،یا مال حرب کفار و بس . (از منتهی الارب ). ج ، غَنائِم . (اقرب الموارد). مالی که از کفار به زور به دست آرند. (آنندراج ). آنچه از جنگ گرفته شود. و فی ٔ مالی است که پس از خاموش شدن آتش جنگ از دشمن گیرند، و نَفَل هر چیزی است که به جنگجو افزونتر از سهمش دهند. وهر آنچه بر آن دست یابند غُنم و مَغنَم و غنیمة نامیده شود. (از اقرب الموارد). هر چیزی را گویند که ازاموال دشمن به نیروی جنگ گرفته شود. (از تعریفات جرجانی ). در کشاف اصطلاحات الفنون آمده : غنیمة مال و کالایی است که در حین جنگ با کفار و غلبه یافتن بر آنان ، از آنان گرفته شده باشد، و اما آنچه از کفار بدون جنگ به دست آید آن را فی ٔ گویند - انتهی . آنچه از نهب و غارت به دست آید. نَهب . فی ٔ. مَغنَم . غَنم . غَنیم . (منتهی الارب ). نَفل . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). عَرَض . نَفَل . نافلة. نُهزة. (منتهی الارب ).

http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-fe62a371e1c2445db8e94c90d3d704d5-fa.html

نگاه بکنید به واژه نامه ی دهخدا زیر واژه ی غنیمت)ا )
يکی(مفرد) : چند تا(جمع)ا
غنيمت : غنايم


عبدالعلی بازرگان ، با یاری جستن از سوره ی گاو(بقره) تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) و گزارش(تفسیر) برادر آخوند مسلمان شان طالقانی از سوره ی گاو(بقره) ، به فرمانروائی(حکومت) گونه ی(نوع) دوم خودشان و یا به زبان ویژه ی

تازی(عربی) ایشان « ولايت برای خدمت » به پیشوائی پیرایشگران(اصلاح طلبان) در آینده ی نزدیک می نازند و هم از این روی است ؛ که ایشان - عبدالعلی بازرگان - با شادمانی نیازی نمی بینند ؛ که در این باره بیشتر سخن بگویند ؛ چرا که همه چیز روشن و آشکار می باشد :ا


« ولايت‌هاى صادقانه‌اى كه از طريق خدمت به مردم و خداخواهى‌هاى خالص تحقق مى‌يابد، نيازى به توضيح چندان ندارد، همچون رفتارشان شفاف وآشكار است »


206قرآن سوره ۲: البقرة

وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۲۰۶

و چون به او گفته شود ازالله پروا كن نخوت وى را به گناه كشاند پس جهنم براى او بس است و چه بد بسترى

است(۲۰۶)

207قرآن سوره ۲: البقرة

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿۲۰۷

و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى الله مى‏فروشد و الله نسبت به [اين] بندگان مهربان است (۲۰۷)


عبدالعلی بازرگان ، با این سخنان کودکستانی بسیار کودکانه و پیش پا افتاده ی تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ؛ که در دوران فرمانروائی نمابر(فکس) ، رایانه(کامپیوتر) ، دستگاه خودکار جهانی(اینترنت) و گسترش شتابان دانش و بینش در سراسر جهان ، به اینگونه سخنان بی سر و ته تازی نامه(قرآن) یک تازی(عرب) بیابانی دژخیم ، دزد ، راهزن ، آدم کش ، نژادپرست ، بچه باز ، دست

درازگر جنسی(تجاوزگر) به زنان و دختران مردم ، ارزش فرمانروائی(حکومت) کردن جاویدان و آسمانی ، آن هم در سده ی بیست و یکم 21 می دهند ؛ با اینکه این آئین ایران سوز و هستی سوز اسلام ، آزمایش خونین 1432 ساله ی خودش را ، با دست درازی های(تجاوزات) پی در پی ، پس داه است

در تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، آیه های بیشماری ، در کشتن آدمیان و دگر اندیشان یافت می شود بویژه سوره ی 9 توبه ، با آیه های سرخ محمدی

قرآن سوره ۹: التوبة آیه 5

فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۵﴾


پس چون ماه‏هاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه برايشان گشاده گردانيد زيرا الله آمرزنده مهربان است (۵)

از آنجائیکه ایشان – عبدالعلی بازرگان - از سوره ی گاو(بقره) سخن گفته اند ، تا به گمان خودشان ، فرمانروائی(حکومت) دلخواه خودشان « ولايت برای خدمت » را با این سه آیه ی بسیار کودکانه بالائی ، پیاده بکنند ؛ ما اکنون از همین سوره گاو(بقره) نامبرده ی عبدالعلی بازرگان ، تنها آیه های 161 ، 162 ، 216 ، 217 و 119 شکنجه و کشتار را می نویسیم ، تا چهره ی راستین ، آیه های سرخ تازی نامه(قرآن) محمد تازی(عرب) را ، وارونه ی آیه های سبز دروغین عبدالعلی بازرگان نشان بدهیم

161قرآن سوره ۲: البقرة

نَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ

﴿۱۶۱﴾

كسانى كه كافر شدند و در حال كفر مردند لعنت الله ‏ و فرشتگان و تمام مردم بر آنان باد

(۱۶۱)

162قرآن سوره ۲: البقرة

خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ

﴿۱۶۲﴾


در آن [لعنت] جاودانه بمانند نه عذابشان كاسته گردد و نه مهلت ‏يابند

(۱۶۲)

216قرآن سوره ۲: البقرة

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۲۱۶﴾


بر شما كارزار واجب شده است در حالى كه براى شما ناگوار است و بسا چيزى را خوش نمى‏داريد و آن براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست مى‏داريد و آن براى شما بد است و الله مى‏داند و شما نمى‏دانيد

(۲۱۶)

217قرآن سوره ۲: البقرة

يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴿

۲۱۷﴾

از تو در باره ماهى كه كارزار در آن حرام است مى‏پرسند

بگو كارزار در آن گناهى بزرگ و باز داشتن از راه الله و كفر ورزيدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام [=حج] و بيرون راندن اهل آن از آنجا نزد الله [گناهى] بزرگتر و فتنه [=شرك] از كشتار بزرگتر است و آنان پيوسته با شما مى‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند و كسانى از شما كه از دين خود برگردند و در حال كفر بميرند آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مى‏شود و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود

(۲۱۷)


191قرآن سوره ۲: البقرة

وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُو هُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ

﴿۱۹۱﴾

و هر كجا بر ايشان دست‏ يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد [چرا كه] فتنه [=شرك] از قتل بدتر است [با اين همه] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است (۱۹۱)


عبدالعلی بازرگان ، به انگیزه ی بیماری اسلام زدگی ، بیگانه پرستی ، بویژه تازی پرستی بیش از اندازه ، خردشان و یا چشمان شان ، دیگر کارائی ارزیابی های دانشی پدیده ها را از دست داده است و پرده ی پیورزی(تعصب) بر خرد و چشمان ایشان کشیده شده است و هم از این روی است ؛ که عبدالعلی بازرگان ، عایشه 6 ساله را ، هنگام همسر گزینی(ازدواج) با محمد تازی(عرب) 53 ساله ، 18 ساله می بینند و رنگ

خونین و « سرخ » آیه های

تازی نامه(قرآن) را رنگ « سبز» می بینند . شوربختانه ، عبدالعلی بازرگان ، تنها درختان خرمای عربستان سعودی را ، در چهارده سده ی پیش ، در هنگامه ی فرمانروائی(حکومت) محمد تازی(عرب) می بینند ، بدون آنکه ، از هستی جنگل های بیشمار سر سبز روزگار ما ، آگاهی داشته باشند ؛ با هستی(وجود) اینکه ، ایشان - عبدالعلی بازرگان - در دل(قلب) بزرگترین کشور آزاد و مردم سالار جهان ، زندگی می کنند ، دلشان هم چنان برای« ولايت برای خدمت » برای سر پرستی ، پیشوایی ، رهبری و سروری(زعامت) گوسپندان

گمراه - توده مردم - همچنان به تپش(طپش) درمی آید

آئینه سکندر جام جم است بنگر

تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

حافظ

نیما