I
am an expellee of
this world
Ich
bin ein Vertriebener dieser
Welt
آواره
جهان ام
زنده
بودم؛مُرده شدم
هنگامی
که رودها؛رود خانه ها؛دریاها و و اَبَر
دریاها بخشکند؛ماهی ها می میرند.هنگامی
که باران نبارد؛درختان؛جنگل ها و گیاهان
می خشکند.هنگامی
که پرواز کردن را از پرندگان بگیرند؛پرندگان می میرند.هنگامی
که ماهیهای آزاده را در زندانِ ماهی ها بگذارند؛ماهی ها می میرند.هنگامی
که آدمیان از میهنان شان رانده می
شوند؛آوارگانی بیش نیستند که همه هستی
شان چیزی جز نیستی نیست.چکامه
پارسی پائین با فَرنام«آواره
جهان ام»
زندگی
یک آواره ائی را نشان میدهد که درد دوری
از میهن را با واژه ها گزارش می دهد
آواره
جهان ام
بیگانه
ام
در
سرزمینی
که
سرزمینِ من
نیست
بی
خانه ام
در
پیرامونی
که
پیرامونِ من
نیست
آواره
ام
در
جهانی
که
جهانِ من
نیست
بی
یاور ام
در
هستی
که
هستی من
Poet / Dichter / چکامه
سرا
Nima / نیما
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen