مهرورزیده پیش از اینکه نوشته ی ما را بخوانید نخست نگر (نظر ) خوانندگان ی ارجمند را به نوشته ی میهن فروش ی بی آزرم مرتضی مطهری که در سرزمین ی ایران برای نابودی فرهنگ و زبان ی پارسی کوشش کرده است تا نوکری خود را به آئین ی تازشگر واپسگرا و نژادپرست ی اسلام ی تازیان ی خون خوار مسلمان با آب و تاب نشان دهد فرا می خوانیم تا هم میهنان ی ما به نوشته ی نگارنده در این زمینه در زدودن ی واژه های خون خواران ی مسلمان ی تازی (عربی) از زبان ی پارسی پی ببرند نوشته ی مطهری را ما از
http://iranianuk.com/article.php?id=33098
اکنون نوشته ی تازی پرست ی (عرب پرست) بی آزرم مرتضی مطهری را با هم می خوانیم و آنگاه خوانندگان ی ارجمند نوشته ی ما را که در پیوست می آید با نوشته ی مطهری تازی پرست (عرب پرست) سنجش (مقایسه) کنند
نوشته ی مرتضی مطهری تازی پرست
مطهري : زنده كردن لغات فارسي باستاني، برگشت از تعاليم قرآن است
باري! اين همه سر و صدا و هياهو و غوغائي كه عليه عرب و حملۀ عرب به ايران و تهمتها و افتراءهائي كه بستهاند و ميبندند، راجع به عرب نيست؛ راجع به اسلام است. اينها قدرت ندارند علناً به اسلام و قرآن و رسول خدا جسارت كنند، در پوشش عنوان عرب حمله ميكنند.
فرهنگ ادبيّات ايران در زمان استعمار پهلوي، در قالب حفظ آثار ملّي، با برانداختن لغات عربي در هالۀ لغات خارجي مستقيماً بر نابودي روح اسلام ميكوشيد. اينك نيز در همان خطّ و مرز در تلاش است.
زبان پهلوي و لغات نامأنوس را بر شيوۀ أحمد كسروي كه خود نيز از اين زمره بود، از لابلاي لغات و كتب متروكه بيرون كشيده و بجاي الفاظ شيرين و روان و مأنوس عربي كه فعلاً در زبان فارسي جاي گرفته و ملاحت عجيبي بدان بخشيده است ميگذارند.
در زمان رضاخان و پسرش محمّد رضا پهلوي، در دربار، انجمن و
ص 142
مؤسّسهاي بود براي اين امور كه با وزارت معارف و فرهنگ رابطه داشت؛ و براي از بين بردن لغات عربي و فرهنگ اسلام نهايت سعي و كوشش را داشتند. و در ادارۀ فرهنگستاني كه پشت مدرسۀ سپهسالار بود، براي اين موضوع مالهاي ملّت بيچاره را ميخوردند و ميبردند.
نام مسجد را دمرگاه، و قبرستان را گورستان، و اجتماع را گردهمائي، و جمعه را آدينه، و وسائل ارتباط جمعي را رسانههاي گروهي، و خصوصاً و مخصوصاً را ويژه، و جمع و تفريق و ضرب و تقسيم را افزايش و كاهش و زدن و بخش، نهادند؛ و همچنين سائر اصطلاحات رياضي را، بطوريكه بعضي اوقات خود معلّمان گيج ميشدند و در اداي مقصود فرو ميماندند. اينها همه براي دور كردن مردم از لغات قرآن است. براي قطع رابطه و بريدن با نهج البلاغه است. براي عدم آشنائي مردم به جمعه و جماعت است. براي بيخبر داشتن ايشان از اين معارف اصيل است
ص 143
برداشتن «طاء» از كلمات و بجاي آن «تاء» نهادن، مانند تبديل كتابت لفظ طهران به تهران روي همين زمينه است؛ و همچنين دربارۀ سائر حروف عربي مثل ظ و ص و ض و ع و غ و ث و ذ.
ص 144
اگر تدريس زبان عربي از دوران طفوليّت با كمال آساني و سادگي، جزءِ برنامۀ اطفال باشد و همينطور بتدريج پيش آيد، در دوران دانشگاه جوانان ما بخوبي از عهدۀ خواندن و نوشتن و تكلّم آن بر ميآيند؛ و مراجعه به فرهنگ عظيم تاريخ و حديث و فقه و تفسير مينمايند و سرشار از عرفان ميگردند.
امّا بر عكس زبان عربي را در دورههاي بالا قراردادهاند، آنهم با اسلوبي غير صحيح و مشكل كه نه معلّم ميفهمد نه شاگرد. بالاخصّ ميخواهند شاگردان را خسته و زده كنند. آنوقت براي رياضيّات از جبر و حساب استدلالي و فيزيك و شيمي در نمرۀ امتحاني ضريب ميگذارند؛ و براي عربي نه تنها ضريب نميگذارند، آنقدر آنرا بدون اهمّيّت و در درجۀ پست ميگذارند كه وجود و عدمش مساوي ميباشد.
بالنّتيجه جوان دانشگاهي كه قرآن نميتواند بخواند بجاي خود، اصلاً نوشتن را بلد نيست؛ و در نامه براي پدرش از آمريكا مينويسد: من طَب كردهام(تب).
روابط جوانان را از علم و قرآن بريدند؛ و در سنّ كودكي براي تحصيل به خارج، يعني كشور كفر فرستادند. طفلي كه هنوز بايد در دامان مادر پرورش يابد، و سخن گفتن به پارسي و مخارج و لهجۀ حروف آنرا خوب ياد نگرفته است، به او زبان انگليسي ياد دادند؛ و بدين كار غلط مباهات هم مينمودند.
يكروز جواني زيبا در مسجد قائم بنزد من آمد و از مسائل نماز و وضوء و غسل و تيمّم ميخواست بپرسد. اين جوان حرف زدن را بلد نبود، و مثل خارجيهائي كه بخواهند فارسي سخن گويند، شُل و بيمزه حرف ميزد.
ميگفت: من دكتر شدهام؛ از كودكي مرا به خارج فرستادهاند، حالا برگشتهام. در اسلام تحقيقات كردهام و آنرا دين صحيح دانستهام، و اينك ميخواهم مسائل خود را ياد بگيرم.
ص 145
خوب توجّه داريد مطلب از چه قرار است؟!
فردوسي گرايي
اينهمه سر و صدا براي عظمت فردوسي، و جشنواره و هزاره و ساختن مقبره، و دعوت خارجيان از تمام كشورها براي احياءِ شاهنامه، و تجليل و تكريم از اين مرد خاسر زيان بردۀ تهيدست براي چيست؟!
براي آنست كه در برابر لغت قرآن و زبان عرب كه زبان اسلام و زبان رسول الله است، سيسال عمر خود را به عشق دينارهاي سلطان محمود غزنوي به باد داده و شاهنامۀ افسانهاي را گرد آورده است.
نزول سورۀ تكاثر، براي از بين بردن افتخار به موهومات ملّيگرائي است
قرآن فاتحۀ مباهات و فخريّۀ به استخوانهاي پوسيدۀ نياكان را خوانده است؛ و با نزول سورۀ أَلْهَيٰكُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّي' زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ [157] ديگر كدام مرد عاقلي است كه به اوهام و موهومات بگرود، و به نام و اعتبار پدران مرده و
ص 146
عظام پوسيدۀ آنها در ميان قبرها خوشدل گردد؟ او با گامهاي قويم خويشتن خود در راه افتخار و شرف ميكوشد.
بازگشت به فهرست
تبليغات براي فردوسي و شاهنامه، تبليغات عليه اسلام است
فردوسي با شاهنامۀ افسانهاي خود كه كتاب شعر (يعني تخيّلات و پندارهاي شاعرانه) است خواست باطلي را در مقابل قرآن عَلم كند؛ و موهومي را در برابر يقين بر سر پا دارد. خداوند وي را به جزاي خودش در دنيا رسانيد، و از عاقبتش در آخرت خبر نداريم. خودش ميگويد:
بسي رنج بردم در اين سال سي عجم زنده كردم بدين پارسي
چو از دست دادند گنج مرا نبد حاصلي دسترنج مرا
ما در زمان خود هر كس را ديديم كه خواست عجم را در برابر اسلام عَلم كند، و لغت پارسي را در برابر قرآن بنهد، با ذلّت و مسكنتي عجيب جان داده است. فَاعْتَبِرُوا يَـٰٓأُولِي الابْصَـٰرِ
كلامي از علي دشتي
درست بخاطر دارم در حدود سي سال قبل مجلّهاي از مجلاّت «راهنماي كتاب» مطالعه مينمودم كه در آن مقالهاي از علي دشتي راجع به فردوسي و مقام و منزلت او نوشته بود. در اين مقاله اين مرد با شيطنت مرموزي دشمني خود را با اسلام نشان ميداد.
اين مقاله دربارۀ فردوسي و شاهنامه بود. و بدين قسم مطلب را برداشتكرده بود كه ملخّصش را ذكر ميكنيم:
بسياري از افراد دربارۀ فردوسي و تدوين شاهنامه سخن گفتهاند، وليكن من ميخواهم در اينجا پردهاي را از اين امر براي دانشجويان و اهل اطّلاع بردارم. اين مطلب ساليان دراز است كه در ذهن من خلجان دارد، ولي بواسطۀ موانعي نميتوانستم ابراز كنم؛ و اينك موقع آن رسيده كه آنرا به جوانان و محصّلين و ارباب فضل تقديم دارم.
و آن نكته اينست كه: كشور ايران در ازمنۀ متماديه مورد حملات و هجوم
ص 147
اقوام اجنبي قرار گرفته، و ثروت و آباداني و كتابخانه و تمام آثار ملّي آن بباد رفته است، همچون فتنۀ مغولان و غيرهم؛ ولي هيچيك از اين حملات مانند حملۀ عرب زيانبخش نبود. زيرا آن حملات فقط منوط به امور نظامي بوده و تخريب و غارت و فسادي را كه در پي داشته است پس از مدّتي ترميم، و مبدّل به صلاح و آباداني گرديده است.
امّا حملۀ عرب توأم با خوي تفاخرجوئي، و ديانت و تعليم و تربيت آنها بوده؛ و لذا در نفوس مردم جاي گرفته و ريشه دوانيده بود. و معلوم است كه با اصلاح و آباداني خارجي نميتوان نفوس و قلوب را اصلاح نمود.
اين ببود تا فردوسي با تدوين شاهنامۀ خود در مقابل عرب، نشان داد كه اصالت و ملّيّت ايراني است كه ميتواند در برابر آنها بايستد. او با احياي زبان پارسي، و اين كتاب نفيس خود از آثار نياكان و ملّيّت آنها پرده برداشت و ايران و ايراني را زنده و جاويد كرد.
از اينجهت است كه خدمت فردوسي بر اين آب و خاك از همه بيشتر و شايان تقدير و تحسيني است كه احدي از شعراي ما بدين مقدار و پايه نرسيدهاند. (اين بود ملخّص بيانات ايشان در آن مجلّه).
ص 148 ادلمه پاورقي تا ص 150
ص 151
حقير در بعضي از رسالههاي دكتر علي أكبر شهابي خواندم كه: كتاب «بيست و سه سال» كه عليه رسول خدا و اسلام و قرآن با تهمتها و دروغها و شيّاديها و حقّه بازيها و كَتم حقائق و افترائات تأليف شده، و بدون نام و امضاي مؤلّف در زمان طاغوت منتشر شده بود، نويسندۀ آن علي دشتي، با همكاري بعضي از ماركسيستهاي بينالمللي ميباشد. [159]
ص 152
استعمار، جهاد اسلام را همچون حملۀ إسكندر و مغول ارائه ميدهد
اينها دشمنان خود فروختۀ استعمارند كه از قديمالايّام مُهر رقّيّت و بندگي كفر را بر پيشاني خود زده، و عمري را عليه اسلام و قرآن و شرف و ملّيّت در برابر بهاي بخس ورقهاي دنيوي گذرانده، و هويّت و پروندهشان براي مردم بيدار جاي شبهه نيست.
آخر كدام دشمن ناجوانمردي است كه نهضت اسلام را در رديف حملۀ إسكندر و مغول قرار دهد؟!
ايرانيان فكور و اصيل با آغوش باز اسلام را پذيرفتند، و با تدبّر و تفكّر در طول دو قرن به تدريج بدون هيچ عمل جابرانهاي اسلام آوردند. و تا زماني كه به دين زردشت بودند، در پناه اسلام بودند و اسلام با آنها معاملۀ اهل كتاب مينمود. از آنها در عوض خمس و زكوة، جزيه ميگرفت و آنان را در امور عبادي خود آزاد ميگذارد. آتشكدههاي آنان تا قرن سوّم و چهارم روشن بود. چون اهل كتاب بودند، بدون هيچ ناراحتي در پناه امن و امان اسلام جان و مال و عِرض و ناموسشان محفوظ بود.
إدوارد بُرون در مواضعي از كتاب خود اقرار ميكند كه: ايرانيان اسلام را به رغبت پذيرفتند. او ميگويد:
تحقيق دربارۀ غلبۀ تدريجي آئين اسلام بر كيش زردشت مشكلتر از تحقيق دربارۀ استيلاءِ ارضي عرب بر مستملكات ساسانيان است.
چه بسا تصوّر كنند، جنگجويان اسلام اقوام و ممالك مفتوحه را در
ص 153
انتخاب يكي از دو راه مخيّر ميساختند: اوّل قرآن، دوّم شمشير. ولي اين تصوّر صحيح نيست؛ زيرا گبر و ترسا و يهود اجازه داشتند آئين خود را نگهدارند، و فقط مجبور به دادن جزيه بودند.
و اين ترتيب كاملاً عادلانه بود؛ زيرا اتباع غير مُسلم خلفا از شركت در غزوات و دادن خمس و زكوة كه بر امّت پيامبر فرض بود معافيّت داشتند.
ايرانيان ميديدند كه سربازان اسلام مردمي صادق و امين، و از روي هدفهاي روشن و ايمان و اعتقاد كاملشان به رسالت تاريخيشان، و اطمينان كامل به صحّت هدف و مأموريّت، اعمّ از اينكه بكشند يا كشته شوند، و اعتقاد عميقشان به خداوند واحد و روز جزا جنگ ميكنند.
فداكاريها و جانبازيها، و گفتگوها و سخناني كه از آنان در آن اوقات باقيمانده و در تواريخ مضبوط است، نشان ميدهد كه: ايمان آنها به خدا و قيامت و صدق رسالت حضرت رسول اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم، و ايمان به مأموريّت و رسالتشان در حدّ اعلا بوده است.
آنان معتقد بودند كه جز خداوند واحد را نبايد پرستش كرد، و هر ملّتي را كه به هر شكل و صورت غير خداوند يگانه را عبادت ميكنند بايد نجات داد؛ و اين جهادشان براي نجات و رهائي ايرانيان در بند بستۀ خرافات و اباطيل است.
به علاوه براي خودشان رسالتي را قائل بودند كه عدل را برقرار كنند، و طبقات مظلوم را از چنگ ستمگران رها سازند.
سخناني كه در مواقع مختلف در مقام تشريح هدفهاي خود بيان كردهاند، نشان ميدهد كه: صد در صد آگاهانه و خبيرانه قدم برميداشتهاند، و هدف مشخّص و معيّني داشتهاند؛ و به تمام معنيالكلمه نهضت عظيم و انقلاب
ص 154
شكوهمندي را رهبري مينمودهاند.
اينها را ايرانيان ميديدند و ميشنيدند، و فريفته و جان باخته ميشدند، و از طوع و رغبت ايمان ميآوردند. حالا شما ببينيد: در انتشار اين شايعه در كتابهاي درسي محصّلين توسّط همين افراد معلومالهويّه نظير دشتيها و دكترهائي كه در دانشسرا و تربيت معلّم تدريس ميكردند، و همگي صداي گلويشان از حلقوم استعمار بلند بود و همه ميكوشيدند تا جهاد مقدّس سربازان اسلام را همچون حملۀ چنگيز و هلاگو و افاغنه و إسكندر قرار دهند، چقدر بيانصافي و بيشرفي كردهاند؟!
بالجمله روح ضدّ عربي مدّتي است در مدارس ما به شاگردان تحميل ميشود (از برداشتن لغات شيرين و مليح عربي و گذاردن الفاظ غير مأنوس فارسي، مانند نوشتجات كسروي) و اين خطّ مشي درست در راه و هدف استعمار است.
ابراهيم پورداود كه به قول مرحوم قزويني با عرب و هرچه از ناحيۀ عرب است دشمن است،دكتر محمّد معين را تحت تأثير خود قرار داده، تا براي احياي آئين و آداب زردشتي و سنن جاهلي آن كتاب بنويسد و لغات مَزْديسْنا را در ادبيّات فارسي شرح دهد؛ و منظور، انديشۀ مزديسنائي در ادب فارسي است.
ولي هدف اصلي كتاب را آقاي إبراهيم پورداود كه استاد راهنماي ايشان بوده، و در آن وقت دكتر معين تحت نفوذ شديد ايشان بودهاند، در مقدّمۀ كتاب
ص 155
بيان كرده است.
و آن اينكه: روح ايراني در طول تاريخ چند هزار سالۀ خود حتّي در دورۀ اسلام، همان روح مزديسنائي است؛ و هيچ عاملي نتوانسته است اين روح را تحت تأثير نفوذ خود قرار دهد. برعكس، اين روح آنرا تحت تأثير و نفوذ خود قرار داده است. مثلاً:
ديني كه از فاتحين عرب به ايرانيان رسيد، در اينجا رنگ و روي ايراني گرفته تشيّع خوانده شد؛ و از مذاهب اهل سنّت (كه به عقيدۀ پورداود، اسلام واقعي همان است) امتياز يافت.
در اينجا ميبينيم سخن از اسلام و محمّد و قرآن نيست، سخن از فاتحين عرب است. و منظور و مقصود شبههدار كردن اذهان جوانان سادهلوح، و خراب كردن ايمان و استواري آنهاست.
هدف استعمار آنستكه از راه فرهنگ و ادبيّات، سطح علمي قرآن را در اذهان پائين آورد
معلوم است كسي زردشتي نميشود، وليكن در ايمان و استواريش به اسلام، و در جهادش فتور پديد ميآيد. و همين است منظور و هدف كفر از دست پروردن امثال پورداودها و دكتر معينها، كه از راه فرهنگ و ادبيّات، سطح علمي قرآن را در اذهان پائين آورند؛ و با توجّه به لغات و ادب مزديسناي مرده و كهن، اذهان جوانان را بخود مشغول دارند؛ و از ماءِ معين قرآن و لغات آن و تفسير و بالاخره قدم نهادن عملي و مشي فعلي در راه و روش آن بازدارند.
منبع : كتاب نور ملكوت قران
وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
﴿54﴾
و [دشمنان] مكر ورزيدند و الله [در پاسخشان] مكر در ميان آورد و الله بهترين مكرانگيزان است(54)
برای اینکه به فرمانروائی برسی از هر کاری و کاربردی بایستی سود بجوئی از دروغ تا نیرنگ بازیچرا که محمد تازی خود از بزرگترین دروغگویان بوده است هنگامی که محمد تازی در مکه که کمتر از 100 تن همیار همکار و هم اندیشه داشته است با یهودیان و ترسایا ن (مسیحیان) مدارا می کرد و هنگامی که به مدینه رفت با راهزنان ی اوس و خزرج آدمکشان دزدان آدم ربایان و راهزنان ی دیگر یکی می شود و آغاز به دزدی راهزنی تازش به کاروان ها و دست درازای (تجاوز) به زنان ی مردم می کند از آنجائی که بر شمار آدم کشانش افزوده می شود یهودیان و ترسایان (مسیحیان) را یکی پس از دیگری از سر راه خود بر می دارد و یهودیان را دشمن ی تازیان ی مسلمان می نامد آنگونه که در تازی نامه ی تازیان( قرآن عربها) در سوره ی 5 مائده آیه ی 82 و سوره ی 9 توبه آیه ی 29 آمده است
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ ﴿82
مسلما يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيدهاند دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت و قطعا كسانى را كه گفتند ما نصرانى هستيم نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانىاند كه تكبر نمىورزند (82)
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّمِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿29
ای اهل ایمان با هر که از اهل کتاب (یهود و نصاری) ایمان به الله و روز قیامت نیاورده و آنچه را که الله و رسولش حرام کرده حرام نمی دانند و به دین حق نمی گروند قتال و کارزار کنید تا آنگاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند 29
امروز کودکان ی دبستانی هم نمی توانند سخنان ی شریعتی و مطهری را باور کنند چرا که مردمی که به پیشواز یک آئین می روند دیگر
با این آئین جنگ نمی کنند تازه در نوشته های خود تازیان ی مسلمان تازی پرستان و تازی زادگان همواره از کشته شدن ی سربازان و رزمندگان ی اسلام (شهید شدن) تازیان سخن گفته شده و می شود این خود به درستی نشان می دهد که پایه و بنیاد آئین ی تازی اسلام بر جنگ خون وخون ریزی پی ریزی شده است ناگفته نماند که هنگام فرمانروائی عمر به ایران تازش (حمله) میشود که تازی نامه (قرآن) در آن هنگام هستی (وجود) نداشت که ایرانیان با شنیدن ی آئین ی اسلام ی تازیان آن هم به زبان ی تازی (عربی) که نه ایرانی زبان ی تازی می دانست و نه تازی زبان ی پارسی ساسانی را که با شنیدن ی آئین ی خون ریختن ی اسلام ی تازیان ایرانیان چشم و گوش بسته در یک چشم به هم زدن مسلمان شوند
*
جنگ های دراز (طولانی) با روم خاوری (بیزانس) پایه بنیا د و بنیه ی کشور را - بسان موریانه ائی که چوب را آرام آرام از درون تهی می سازد - کشور را بسوی ورشکستگی برد
*
کشتار شاهزادگان ی ساسانی به فرمان ی شیرویه در گیری های درون و برون فرمانروائی (حکومت ) ساسانی را پیش ی مردم ی ایران بی ارزش( بی اعتبار) ساخت و مردم را از فرمانروایان ی ساسانی دور ساخت
*
گردن کشی زمینداران بزرگ و گرایشات آنان به بخش بخش کردن ایران زمین
بستن باژهای (مالیات) سنگین به مردم تهی دست و نگرفتن باژ (مالیات) از توانگران و دارایان که این پدیده خود مردم ی ایران را از فرمانروایان ساسانی دورساخت
پیمان شکنی (خیانت) پارسایان ی(روحانیان) زرتشتی و پدافند آنان از ستم ی توانگران دارایان و درباریان ی ساسانی
بیزاری و رمیدگی مردم ایران از بیدادگران ی فرمانروایان ی ساسانی
نابود ی فرمانروائی (حکومت) حیره که وابسته و باژگزار (خراجگزار) به فرمانروایان ساسانی بود
کشتار دادگران ی مزدکی به دست ی بیدادگران ی ساسانی
پشت کردن ی روزبهان پارسی (سلمان پارسی) به میهن خود و همکاری و همراهی با تازش ی تازیان مسلمان به ایران زمین
خون خون ریزی تند خوئی و کشتار همگانی ایرانیان به دست ی تازیان ی بیدادگر مسلمان و چیرگی بی اندازه ی آنان بر ایرانیان
آغاز بیماری های واگیر که تندرستی مردم ایران و سربازان ایرانی را در پدافند از میهن خود ناتوان کرد
کمبود و نبود خوراکی ها ی روزانه مردم را در تنگدستی و بی چیزی ژرف فرو برده بود
*
آغاز گرد بادهای تند که گرد و خاک ها بسوی سربازان ی ایرانی روانه شدند که سرنوشت ی جنگ را به سود تازیان ی مسلمان دگرگون کرده بود
شادی در هر دو جهان تازیان ی مسلمان را از دیدگاه ی روانی و روان شناختی نیرومندتر می ساخت چرا که بر پایه وبنیاد آئین ی محمد تازی که چه بکشی و چه کشته شوی به پردیس ( بهشت ) خواهی رفت به تازیان ی مسلمان نیروی فراگیر می بخشید اگر پیروز می شدند به پروه های جنگی (غنایم جنگی) زنان ی گرفتار شده در جنگ می رسیدند اگر شکست می خوردند یکراست به پردیس (بهشت) - روسپی خانه ی اسلامی - می رفتند که زیبارویان پردیسی (بهشتی) چشم براه ی تازیان ی مسلمان می بودند که تا تازیان ی مسلمان به جایگاه ی جاودانی خوش گذرانی خود فرود آیند.
زندگی خیلی کوتاه ست اگر چه این بار ما با چشمان ی خود تازش ی دوباره تازیان ی مسلمان را در جنگ ی ایران و عراق دیدیم که چگونه مریم ومسعود رجوی بسان ی روزبهان پارسی (سلمان پارسی) در 1400 سال پیش بروی سربازان و میهن دوستان ی ایرانی با همکاری و همیاری برادر تازی مسلمان ی خود صدام حسین گلوله شلیک می کردند برای نگارنده شگفت انگیز نیست که پس از گذشت ی 1400 سال روزبهان پارسی (سلمان پارسی) مریم و مسعود رجوی همدیگر را پس از فراز و نشیب های سرگذشت (تاریخ ) پیدا می کنند اینجاست که
نخست نوشته ی ایشان
گردن کشی زمینداران بزرگ و گرایشات آنان به بخش بخش کردن ایران زمین
بستن باژهای (مالیات) سنگین به مردم تهی دست و نگرفتن باژ (مالیات) از توانگران و دارایان که این پدیده خود مردم ی ایران را از فرمانروایان ساسانی دورساخت
پیمان شکنی (خیانت) پارسایان ی(روحانیان) زرتشتی و پدافند آنان از ستم ی توانگران دارایان و درباریان ی ساسانی
بیزاری و رمیدگی مردم ایران از بیدادگران ی فرمانروایان ی ساسانی
کشتار دادگران ی مزدکی به دست ی بیدادگران ی ساسانی
آنگاه پاسخ ی من به نوشته ی ایشان
پیشگاه ی دوست ی ارجمند
من در نوشته ی کوتاه ی خودم کوشش کردم انگیزه های شکست ی ایرانیان را از تازیان ی مسلمان آنگونه که یک کشور بزرگ و با فرهنگ ی جهان با گرفتاری های بیشماری که با آن دست به گریبان بود را به زبا ن آورم . شما به درستی می دانید که بیزاری از فرمانروائی و فرمانروایان ی ساسانی انگیزه ائی برای پذیرفتن ی تازش ی تازیان ی بیگانگان ی مسلمان از سوی مردم ی ایران نبوده و نمی باشد . مردم ما اکنون از فرمانروایان ی مسلمان ی آخوند بیزارند اما تازش ی بیگانگان - بویژه آمریکائیان - به میهن خود را هرگز نمی پذیرند . من در نوشته ی خودم همان چیزی را که سده ها به دروغ به ما چپاندند که ایرانیان با آغوش باز به پیشواز تازشگران ی مسلمان رفتند نوشتم و دیدگاه ها ی نادرست و دروغ پردازی های شریعتی و مطهری را با راستی ها و درستی ها سنجیدم و آشکارا گفتم که کودکان ی دبستانی هم دیدگاه ها ی تازی پرستانی بی آزرمی بسان شریعتی و مطهری را نمی پذیرند تا چه رسد به بزرگان و خداوندان ی اندیشه . سرنگونی و فروپاشی فرمانروایان ی ساسانی پدیده ی آسان و زود گذری نبوده است که تازیان ی مسلمان بتوانند به این آسانی بر کشورپهناوری بسان ایران زمین چیره گردند خون خون ریزی و کشتار همگانی ایرانیان و خوی ستمگری و نا انسانی تازیان ی مسلمان یکی از چهارده پدیده ائی بوده است که کمر ایرانیان را شکست ایرانیان همواره در برابر تازیان ی مسلمان ایستادند که من از کشته های بیشمار آنان - تازیان - سخن گفتم که تازیان تازی پرستان و تازی گرایان از آنها به نام شهید در نوشته های خود یاد کردند و می کنند. در جستجوی راستی و درستی دنبال ی یک انگیزه گشتن انسان راه به جائی نمی برد پدیده ها را بایستی آنگونه ارزیابی کرد که با راستی و درستی درهم آمیزد من از چهارده 14 پدیده نام بردم که همه دست به دست هم دادند تا آن چیزی پدید آمد که من نامش را به خاک سیاه نشاندن ایران زمین و آغاز سیه روزی ایرانیان گذاشتم . در پایان از نوشته گفتار و راهنمائی های شما بسیار سپاسگزارم
چرا در زبان ی پارسی واژه های تازی (عربی) یافت می شود ؟
عجم زنده کردم بدین پارسی
محمد تازی همواره دوستدار و خواستار تازش (حمله) به سرزمین ی ما ایران بوده است - گویا پیش از تازش ی تازیان ی مسلمان به ایران تازیان واژه ی پردیس (بهشت ) و زیبائی های آن را از زبان ی محمد تازی شنیده بودند پس از تازش ی تازیان مسلمان به میهن ی ما ایران تازیان پردیس ی (بهشت) راستین را در ایران زمین دیدند و از محمد تازی سخن می گفتند که پردیسی (بهشتی) که محمد از آن سخن می گفت اینجاست تازیان ایران زمین را پس از دیدار بسان ی پردیسی (بهشتی) می دانستند که به هنگام ی زندگی محمد تازی از او در باره ی پردیس( بهشت ) شنیده بودند- در تازی نامه ی تازیان( قرآن عربها) در سوره ی فتح = پیروزی در آیه های 1, 16, 19 ,20 می خوانیم که
﴿1﴾
(1)
﴿16﴾
به برجاىماندگان باديهنشين بگو به زودى به سوى قومى سخت زورمند دعوت خواهيد شد كه با آنان بجنگيد يا اسلام آورند پس اگر فرمان بريد الله شما را پاداش نيك مىبخشد و اگر همچنان كه پيشتر پشت كرديد [باز هم] روى بگردانيد شما را به عذابى پردرد معذب مىدارد
(16)
﴿19﴾
و [نيز] غنيمتهاى فراوانى خواهند گرفت و الله همواره نيرومند سنجيدهكار است (19
﴿20﴾وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا
﴿20﴾
و الله به شما غنيمتهاى فراوان [ديگرى] وعده داده كه به زودى آنها را خواهيد گرفت و اين [پيروزى] را براى شما پيش انداخت و دستهاى مردم را از شما كوتاه ساخت و تا براى مؤمنان نشانهاى باشد و شما را به راه راست هدايت كند
(20)
از آنجائیکه محمد تازی ستم ی بیکرانی به زنان - بویژه به زنان ی یهودی - کرده است سرانجام پس از ستم ها بیدادها و دست درازی های( تجاوز) بیشمار جنسی به دست ی یک زن ی یهودی با زهر (سم) کشته می شود و روانه ی پردیس(بهشت) - روسپی خانه ی اسلامی خود - شده است - آنگونه که خود از پردیس سخن گفته بود - بدین انگیزه مرگ ی زودرس محمد تازی به دست ی یک زن ی دلیر و گستاخ ی یهودی آرزوی تازش دست یابی و چیرگی به سرزمین ی فرزانه ی فرهیخته ی ایران و جهان زرتشت بزرگوار را برای همیشه به گور سپرده است . برگرداننده ی (مترجم) تازی نامه ی تازیان (قرآن عربها) از تازی به پارسی الهی قمشه ائی به روشنی در باره ی سوره فتح = پیروزی آیه های 19 و 20 می گوید
که در آرزوی یک زبان ی جهانی بود زبا ن ی پارسی را به وایتلینگ پیشنهاد کرد ( نگاه کنید به نامه ی انگلس به مارکس از گزیده نوشته ها (مجموعه آثار) ) . پیکار فرهنگی وارونه را بایستی دور انداخت و پیکار درست ی فرهنگی را پایه و بنیاد ارزش های فرهنگ ی ایران زمین جای داد و هم از این روی است که هر ایرانی بایستی کوشش کند تا آگاهانه از بکاربردن ی واژه های تازی خودداری ورزد خودداری از بکار بردن ی واژه های تازی این پرسش را برمی انگیزد که چرا بایستی در زبان ی پارسی واژه های تازی یا فت بشود ؟ اینجاست که ایرانی آرام آرام و گام به گام به چرائی تازش ی اسلام و مسلمانان به میهن خود آگاه خواهد شد و اینجاست که ایرانی سرشت ی زشت وچهره ی خون ریز و تازشگر اسلام ی تازیان را بهتر خواهد شناخت و راه ی رهائی خود و هم میهنان خود را - پس از 1400 سال بردگی و بندگی اسلام ی تازیان - هموار خواهد ساخت اینجاست که ایرانی آگاه می گردد که نیمی از واژه هائی که او در روزانه بکار می برد واژه های خون خواران ی مسلمان ی تازی می باشد که چهره ی بسیار زشت ی تازش ی تازیان ی خون ریز مسلمان را به یاد می آورد و او را وا میدارد که اندیشه کند که پیکار فرهنگی این نیست که تنها بخشی از زبان و آئین ی سرزمین ی خویش را نگهداری و پاسداری کند ونکه (بلکه) همه ی هستی خویش را فرهنگ و آئین خویش را بایستی پاسداری کند تا ایران زمین جاویدان بماند اینجاست که چکامه سرای بزرگ ی پارسی گوی ایران زمین پیروز پارسی (فردوسی) بزرگوار ایران زمین را همه ی هستی خویش می داند او بدون ایران می میرد و زندگی و پویش و پویندگی و جاودانگی خود را در نگه داری از زبان ی پارسی و پاسداری از ایران زمین و فرهنگ ی ایران میداند
پارسی را به واژه های تازی آلوده نسازیم ؟
زدودن ی واژه های تازی (عربی) از زبان ی پارسی
بکارگیری و کاربرد واژه های تازی (عربی) از سوی هم میهنان ی ایرانی آگاهانه و یا نا آگاهانه پذیرش ی تازش ی تازیان ی خون خوار مسلمان و دریوزگی و سرسپردگی به آئین ی اهریمنی اسلام ی نژادپرست ی تازیان( عربها) می باشد برای نابودی ریشه ائی اسلام در ایران نخست بایستی زبان ی پارسی را از هر گونه آلودگی به واژه های زشت و خشن ی تازی (عربی) رها ساخت مهرورزیده کوشش کنیم به گونه ائی ریشه ائی همه با هم با میهن دوستی ویژه ی خود نخست زبان ی پارسی و آنگاه میهن ی خودمان ایران را از چنگال ی هر گونه آلودگی به زبان و آئین ی اهریمنی اسلام ی تازیان رها سازیم
روزهای هفته به زبان ی پارسی
کیوان شید | شنبه |
مهرشید | یک شنبه |
مه شید |
|
بهرام شید | سه شنبه |
تیر شید | چهارشنبه |
اورمزدشید | پنج شنبه |
ناهید شید | جمعه |
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen