Mittwoch, 4. März 2009

زنان از نگاه ی مردان

زنان از نگاه ی مردان

http://tinypic.info/files/g7usq21v0rpo5pnerfxt.jpg

فروغ فرخزاد


همه ی هستی من تاریکی ست

که ترا در خود تکرارکنان

به سحرگاه شگفتن ها و رستنهای ابدی خواهد برد

من در این آیه ترا آه کشیدم آه

من در این آیه ترا

به درخت و آب و آتش پیوند زدم

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/0/0d/Etesami.gif
پروین اعتصامی

اینکه خاک سیه اش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخن اش شیرین است

شاید تا کنون کسی به این اندیشه نیافتاده است که چرا نیروئی بنام ی خدا تا کنون یک پیامبر زن با نامه ی آسمانی (کتاب آسمانی ) برای راهنمائی انسان های گمراه و بی خرد نفرستاده است ؟ . همه ی آنانیکه که خود را برگزیدگان ی خدا می دانستند همگی - موسی عیسی محمد - مرد بودند این خود نشانگر دیدگاه و گرایش ی یک پهلوئی (جانبی) نیروئی به نام خدا به مرد بوده است با هستی (وجود) این زنی در آلمان به نا م ی وله دا که از تیره ی بروک ترها یا وستفالی ها بر خاسته بود در هنگامه ی فرمانروائی وسپازین در روم که مردم براستی این زن را بسان ی یک پیامبر می پرستیدند این زن ی پیامبر سرانجام در زندان ی رومی ها در سال ی 77 پس از زایش (تولد)عیسی در گذشت و زن ی دیگری به نام ی سجاح دختر حارث پسر سوید در تازی آباد (عربستان ) گفته بود که پیامبر است و تیره ی هزیل فراخوانش را پذیرفته اند و از ترسائی گری (مسیحی گری) دل بریدند و می خواستند با ابوبکر یسیار راستگو (صدیق) پیشوای تازیان ی مسلمان

بجنگند ( نگاه کنید به زنان جنگجوی نامدار نوشته ی میر حسن عاطفی برگ 28 و نوشته ی ویکی پدیا به زبان ی آلمانی واسلام شناسی نوشته ی میرفطروس برگ 78

زنان همواره در گذرگاه ی زندگی و سرگذشت (تاریخ) از ستم های بیشماری رنج برده اند و شوربختانه هنوز در کشورهای واپسگرا و پاد زن (ضد زن) بویژه کشورهائی که به بیماری اسلام و اسلام زدگی دچار می باشند رنج می برند از آنجائیکه بنام ی (بعنوان) دختر پای به جهان پای به هستی می گذارند از سوی مردان ی بیخردی که در سده ی بیست و یکم 21 از زنانشان دلگیر می شوند که چرا زنانشان بجای یک پسر برایشان یک دختر زائیده است پذیرفته نمی شوند . ما در اینجا بایسته( ضروری ) می دانیم که به اینگونه مردان ی بیخردی که هنوز در سده ی 21 نمی دانند بگوئیم که چگونگی آفرینش پسر یا دختر به شیوه ی دانشی به کوشش ی گرگور مندل 1822 - 1884 ترسائی (مسیحی) دانشمند نامدار و پدر ژنیتیک ی باختر زمین به جهانیان پیشکش شده است کروموزوم های زنان از دو تا کروموزوم ی ایکس درست شده است

و کروموزوم های مردان از یک کروموزوم ی ایکس و یک کروموزوم ی ایگرگ درست شده است به زبان ی ساده زنان کروموزوم ایگرگ ندارند چون زنان دارای کروموزوم ی ایگرگ نمی باشند هیچگاه و هیچگونه نمی توانند در آفرینش ی پسر یا دختر سخن ی پایانی را بزنند این مردان هستند که اگر کروموزوم ی ایگرگ شان با کروموزوم ی ایکس ی زنان آمیزش پیدا کند آنگاه نوزاد یک پسر و اگر کروموزوم ی ایکس ی مرد با کروموزوم ی ایکس ی زن آمیزش پیدا کند آنگاه نوزاد دختر می گردد

ستم ها ی مادی تیره ائی جنسی گروهی (طبقانی) نژادی خانوادگی فرهنگی آموزشی انگیزه های (دلایل) برجسته ی (عمده ی) همبود گاه ی (جامعه ی) مردسالار به زنان ی در بند می باشد و هم از این روی است که مردان ی بیشماری در کشورهای واپسگرای اسلام زده اسلام ی تازیان را براستی خیلی دوست می دارند چرا که الله ی تازیان همواره گرایش ی مردانه و زن ستیزانه داشته است وچند همسری خود پیشکش ی (هدیه ی) بزرگ ی برتری الله ی تازیان برای مردان از سوی الله ی زن ستیزمی باشد

هنگامیکه برگزیدگان ی خدا !!! موسی یهودی از زبان ی خدای خود - یهوه - میگوید که زنی که پسر بزاید یک هفته آلوده (نجس) می باشد اگر دختر بزاید چهل 40 روز آلوده( نجس) می باشد و محمد تازی از زبا ن ی الله خود می گوید که اهریمن (شیطان) - مار- در پیکر (هیئت) حوا آدم را گول زد (فریفت) دیگر جای شگفتی نیست که که در همبودگاه ی (جامعه ی) این چنینی زنان همواره در رنج می باشند و خواهند بود زن نه تنها همواره در سرگذشت اش (تاریخ اش) کوچک (تحقیر) شده ونکه (بلکه) ارزیابی های نادرستی از هستی ( وجود) زن از سوی مردان ی خردمندی شده است که انسان شگفت زده می گردد

ارستو (ارسطو) فرزان و اندیشمند ی بزرگ ی یونانی 384 - 322

پیش از زایش ی عیسی در باره ی زنان می گوید

شمار (تعداد) دندان های زنان کمتر از مردان است با اینکه ارستو (ارسطو) دو باره زناشوئی کرده است (ازدواج کرده است) هرگز به این اندیشه نیافتاده است که برای یک بار هم شده نگاهی گذرا به دندان های زنش بیافکند تا ببیند که آیا براستی شمار (تعداد) دندان های زنان از دندان های مردان کمتر می باشند یا نه ؟

نظامی نویسنده و چکامه سرای بزرگ ایران زمین در سده ی دوازدهم ترسائی (میلادی) در شاهکارش خسرو و شیرین می گوید

می گویند که زن از بخش چپ آدم بدنیا آمده است انسان نبایستی از چپی خواستار راستی باشد

آنتوان چخوف نویسنده ی نامدار روسی با آنهمه گستردگی اندیشه اش در باره ی زنان می گوید

هنگامی که زنان به گفتگوی پرکار (جدی) می پردازند من در باره ی شیرینی (کیک) و آشپزخانه گفتگو می کنم

فریدریش نیچه فرزان ی بزرگ آلمانی در باره ی زنان می گوید

به سراغ زنان اگر می روید تازیانه را فراموش نکنید


پیروز پارسی (فردوسی) با اینکه دودلی ( تردید) در این سروده ی پائین از چکامه سرای بزرگ ی پارسی پیروز پارسی (فردوسی) بزرگوار دیده می شود که آیا این سروده از دانشمند و خردمند ی بزرگ ی ایران زمین می باشد یا نه ؟ با آگاهی به این ما این سروده را می نویسیم

زن و اژدها هر دو در خاک نه

جهان پاک از این هردو ناپاک به

سعدی خداوند ی سخن همان چیزی را در باره ی زنان می گوید که محمد تازی گفته است فرمانبری و فرمان بردن ازمردان

زن خوب فرمانبر پارسا

کند مرد درویش را پادشاه

مولوی چکامه سرای بزرگ وفرزان ی (فیلسوف) هستی یکتائی (وحدت وجود) در داستان ی حکایت کنیز و کدو و خاتون در باره ی نیازهای جنسی (سکس) زنان و مردن ی ناآگاهانه در راه نیازهای این چنینی را - با پوزش از بانوان و خوانندگان ی ارجمند - مرگ ی در راه ی کیر خر و شهید کیر خر می خواند آیا مولوی اگر بجای کنیز زن کنیز مرد را و بجای خاتون یک مرد را بر می گزید آیا این داستان آنگونه پایان می یافت که در باره ی کنیز و خاتون پایان یافته است ؟


یک کنیزک، یک خری بر خود فِکنـْد

از وُفور ِشهوت و فرطِ گــَزَنــْد

.

آن خر ِنر را بگانْ، خو کرده بود

خر، جَماع ِآدمی پـِی بُرده بود

.

یک کدویی بود حیلت‌ْسازه را

در نـَرَش کردی، پـِی ِ اندازه را

.

در ذ َکـَر کردی کدو را، آن عَجوز

تا رَوَد نیم ِ ذ َکـَر، وقتِ سُپوز

.

گر همه کیر ِخر اندَر وی رَوَد

آن رَحِم و آن روده‌ها ویران شود

.

خر، همی شد لاغر و ،خاتون ِ او

مانده عاجز ک­از چه شد این خر، چو مُو؟

.

نعلْ‌بندان را نـُمود آن خر، که چی­ست،

علتِ او که نتیجه‌شْ، لاغری­ست؟

.

هیچ علت اندر او ظاهر نشد

هیچ کس از سِرّ او مُخبر نشد!

.

در تفحّص اندر افتاد او، به جـِدّ

شد تفحص را دَمادَم مُستعِد

.

چون تفحص کرد از حال ِ اشـَک

دید خفته زیر خر، آن نرگِسَک

.

از شکافِ در، بدید آن حال را

بس عجب آمد از آن، آن زال را!

.

خر همی‌گایَ­اد کنیزک را چنان

که به عقل و رَسم ِ مَردان با زنان!

.

در حَسَد شد؛ گفت: «چون این ممکن­ست؟

پس من اولاتر؛ که خر، مِلکِ من­ست!

.

خر مُهَذب گشته و آموخته

خوان نهادست و چراغ، افروخته»

.

کرد نادید و، دَر ِخانه، بکوفت

ک «ای کنیزک! چند خواهی خانه رُوفت؟»

.

از پی روپوش می‌گفت این سَخـُن

ک «ای کنیزک آمدم! در، باز کـُن!»

.

کرد خاموش و، کنیزک را نگفت

راز را از بهر طـَمـْع ِ خود، نهُفت

.

پس کنیزک جمله آلاتِ فساد

کرد پنهان؛ پیش شد؛ در را گشاد

.

رو تـُرُش کرد و دو دیده پُر ز ِ نـَمْ

لب فرو مالید، یعنی؛ صایم­ام!

.

در کفِ او نرمه جاروبی که من،

خانه را می‌روفتم بهر عطن!

.

چون که با جاروبْ، در را وا گشاد

گفت خاتون زیر لب، ک «ای اوستاد

.

رو تـُرُش کردی و جاروبی به کف

چی­ست آن خر برگسسته از علف؟

.

نیم کاره و خشمگین، جُنبان ذ َکـَر،

ز انتظار تو، دو چشم­اش سوی ِدَر؟»

.

زیر لب گفت این؛ نهان کرد از کنیز

داشتش آن دَم چو بی‌جُرمان؛ عزیز

.

بعد از آن گفتش که « چادُر نِهْ به سَر

رو فلان خانه؛ ز من پیغامْ بَر!

.

این چنین گو، وین چنین کن، وآن­چنان...»

مختصر کردم من افسانه‌یْ زنان

.

آن چه مقصود است، مغز ِآن بگیر

چون به راهش کرد آن زال ِسِتیر

.

بود از مستی ِشهوت؛ شادمان

در فرو بست و همی‌گفت آن زمان:

.

«یافتم خلوت؛ زَنـَم از شُکرْ، بانگ

رَسته‌ام از چار دانگ و از دو دانگ!»

.

در فرو بست آن زن و خر را کشید

شادمانه؛ لاجرم کیفر چشید!

.

در میان ِخانه آوَرْدَش؛ کِشان

خفت اندر زیر آن نـَر؛ خر سِتان

.

هم بر آن کرسی که دید او از کنیز

تا رَسَد در کام ِخود، آن قحبه، نیز

.

پا بر آوَرْد و خر اندر وی سُپوُخْت

آتشی از کیر خر در وی فروخت

.

خَر مُهذب گشته، در خاتون فِشرْد

تا به خایه؛ در زمان خاتون بمُرد

.

بر درید از زخم ِ کیر ِ خر، جگر

روده‌ها بگسسته شد از همْدگر

.

دم نزد؛ در حال؛ آن زن جان بداد

کرسی از یک‌سو، زن از یک‌سو فتاد

.

صحن ِخانه پر ز خون شد؛ زن، نگون

مُرد او و، بُرد جان ریبَ المَنون

.

پس کنیزک آمد از اِشْکافِ دَر

دید خاتون را بمُرده زیر ِخر!

.

مرگِ بد با سد فضیحت، ای پدر

تو شهیدی دیده‌ای از کیر ِ خر؟

.

گفت: «ای خاتون احمق! این چه بود؟

گر تو را استاد، خود، نقشی نـُمود،

.

ظاهرش دیدی سِرَش از تو نهان

اوستا ناگشته، بُگشادی دُکان؟

.

کیر دیدی هم‌چو شهد و چون خـَبیص

آن کدو را چون ندیدی؟ ای حریص!

.

یا چون مستغرق شدی در عشق ِخر

آن کدو پنهان بماندَت از نظر؟

.

ظاهر ِصُنعَت بدیدی زوسْتاد

اوستادی برگرفتی؛ شادْ شاد؟»

.

ای بسا زرّاق ِ گول ِ بی‌وُقوف

از رَهِ مَردان ندیده غیر ِ صوف!

.

ای بسا شوخان ز اندک احتِراف

از شهان ناموخته جز گفت و لاف

.

هر یکی در کفْ عصا که؛ موسی‌ام

می‌دمد بر ابلهان که؛ عیسی‌ام

.

صورتی بشنیده، گشتی ترجُمان

بی‌خبر از گفت؛ خود؛ چون طوطیان!



پایه و بنیاد هر اندیشه ی انسانی بایستی بر دادگری و گریز از بیدادگری باشد از آنجائیکه محمد تازی و اسلامش پدیده ائی بنام زن را از دریچه ی کوچکی( حقارت) نگاه می کند و حتی زنان را به زنان ی آزاد و ناآزاد( غیر آزاد) کنیز و بنده دگراندیش ی مشرک و دگراندیش ی کافر بخش می کند و از زنان بنام ی( بعنوان ی) جانوران ی (حیوانات ی) خانگی یاد می کند این خود بس (کافی) است که این آئین ی واپسگرا و زن ستیز را به همان جائی بفرستیم که این آئین ی اهریمنی از آنجا - تازی آباد - (عربستان) برخاسته است . اکنون برای آشنائی با اندیشه های محمد تازی و پرخاش گری اش (توهین اش) به زنان ما برگزیده های تازی نامه ی تازیان (قرآن عربها ) را در باره ی زنان بدون اینکه چیزی در این زمینه بگوئیم نوشتیم تا خوانندگان خود به داوری بنشینند که چه اندیشه ی اهریمنی میهن ما بانوان و دخترانش را به واپسگرائی و آلودگی دچار کرده است با این امید که آگاهی سر آغاز رهائی ایرانیان - بویژه بانوان و دختران - از بند آئین ی تازیان مسلمان گردد . بد نیست پیش از اینکه نهج الفصاحه و تازی نامه (قرآن) را با هم بخوانیم

در اینجا سخنی از علی شریعتی نماینده ی اسلام ی راستین !!! وپشتیبان ی راستین ی کشتار و دست درازی (تجاوز) جنسی محمد به زنان ی مردم را می آوریم تا دروغ های علی شریعتی مسلمان را با نوشته ی محمد بن جریر طبری نویسنده ی تاریخ ی طبری سنجش (مقایسه) کنیم علی شریعتی می گوید که
من هرگاه که بياد خانه و زندگی محمد می افتم که جوانی و کمال را با بيوه زنی پنجاه تا هفتاد و سه ساله گذراند و در پيری با بيوه زنانی جا افتاده و بچه دار ، چون ام سلمه و زينب دختر خزيمه ( مادر بينوايان ) و بخصوص حفصه ( بيوه زنی زشت : بنا به اعتراف پدرش ) سر کرد و خانه اش آن بود و خوراکش آن ، نمی توانم از افسوس خودداری کنم که محمد می توانست زنانی زيباتر از آنها داشته باشد و زندگی ائی بهتر از اين و نيز هرگاه که سخنان نويسندگانی را می خوانم که از شهوترانی محمد سخن می گويند و از حرمسرای محمد ، نمی توانم از شرم پريشان نشوم که يک انسان ، حتی نويسنده ، تا کجا می تواند ننگين شود و بخاطر مصلحتی زشت سيمای حقيقتی زيبا را که فخر انسان است و سرمايه تاريخ به چنين پليديها بيالايد !!
مهرورزیده اکنون به نمودار پائین بنگرید تا بهتر به دروغگوئی علی شریعتی نماینده ی اسلام ی راستین !!! پی ببرید برداشت از
http://goftegu.com/vb/showthread.php?p=65343
http://www.zandiq.com/articles/images/mohammed_wife_age_graph.gif
محمد با کشتن و گردن زدن ی کثانه به زن زیبای او صفیه که مردان ی بیشماری صفیه را به انگیزه ی (دلیل) زیبائی اش دوست داشتند دست درازی (تجاوز) می کند طبری در این زمینه گزارش می دهد که
پیغمبر صفیه دختر حیی بن اخطب نضیری را به زنی گرفت که پیش از آن زن سلام بن مشکم بود و چون سلام بمرد زن کثانه بن ربیع بن ابی الحقیق شد که محمد مسلمه به فرمان پیغمبر جزو اسیران بنی نضیر گردن او را زد هنگامی که پیغمبر به روز خیبر اسیران را می دید ردای خویش را بر صفیه افکند که خاص او شد( نگاه کنید به تاریخ طبری پوشینه ی (جلد) چهارم برگ 1295
ناگفته نماند که محمد با کشتن و گردن زدن ی 1000 انسان ی تیره ی بنی قریظه در یک روز به زن ی زیبائی بنام ریحانه پس از کشتن ی شوهرش دست درازی( تجاوز) می کند تبری( طبری) در این زمینه گزارش می دهد که
کنیزکانی که محمد به زنی گرفت یکی ماریه دختر شمعون قبطی و دیگری ریحانه دختر زید قرظی بود
خدا ریحانه دختر زید قرظی را به غنیمت به پیغمبر خویش داد ( نگاه کنید به تاریخ طبری پوشینه چهارم (جلد) برگ 1299 و 1296

اکنون سخنی از زن ی شش 6 ساله ی محمد تازی
(عرب ) عایشه را می آوریم تا چهره ی راستین و کودک آزاری و کودک ستیزی جنسی و بچه بازی( پدوفیلی) محمد تازی (عرب ) و دروغ پردازی علی شریعتی را بهتر بشناسیم نا گفته نماند که محمد تازی (عرب) خود 53 سال داشت اگر محمد تازی (عرب) این کار را - زناشوئی یک مرد 53 ساله با دختر 6 ساله را - امروز در کشورهای پیشرفته ی باختری (غربی) انجام می داد دادگستری دادگستر باختر زمین محمد تازی (عرب) را برای همیشه در زندان زندانی میکرد تبری (طبری) در نوشته ی خود تاریخ طبری در این زمینه از زبان ی عایشه زن 6 ساله ی محمد 53 ساله ی تازی (عرب) گزارش می دهد که

وقتی پیغمبر عایشه را گرفت صغیر (کوچک) بود و در خور زناشوئی نبود (نگاه کنید به تاریخ طبری پوشینه ی (جلد ) چهارم چاپ پنجم برگ 1289

طبری ( تبری) از زبان ی عایشه می نویسد که

روزی پیغمبر به خانه ی ما آمد تنی چند از مردان انصار و چند زن با وی بودند مادرم بیامد من در ننوئی بودم و باد می خوردم مادرم مرا از ننو پائین آورد و سرپوش مرا بیاورد صورتم را با آب بشست آنگاه مرا کشید وبرد و چون به نزدیک در رسیدم مرا نگهداشت تا کمی آرام شدم آنگاه به درون رفتم پیغمبر خدا در اطاق ما بر تختی نشسته بود ومرا کنار او نشانید و گفت این خانواده ی توست خدا آنها را به تو مبارک کناد و ترا به آنها مبارک کناد و مردم و زنان برفتند و پیغمبر در خانه ام بامن زفاف کرد نه شتری کشتند نه بزی سربریدند من آنوقت هفت 7 سا ل داشتم (نگاه کنید به تاریخ طبری پوشینه ی (جلد) چهارم برگ 1292 چاپ پنجم برگردان (ترجمه) از ابوالقاسم پاینده


واژه نامه ی دهخدا

واژه معنی
جشن زفاف جشن زفاف . (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن عروسی ....
زفاف زفاف . (ع مص ) عروس به ...
عقد زفاف عقد زفاف . (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نکاح .

اکنون سخنان ی نهج الفصاحه و تازی نامه (قرآن) را با هم می خوانیم

... نهج الفصاحه، رهنمای انسانیت
این نوشته را بایستی دختران و بانوان ایرانی بخوانند تا با دیدگاه ی محمد تازی (عرب) در باره ی زنان آشنا گردند ناگفته نماند که این اندیشه ی بیابان گردان را با اندیشه ی فرزانه ی فرهیخته ی ایران وجهان زرتشت بزرگوار سنجش (مقایسه) کنید تا بدانید که چه گوهر تابانی را از ما گرفتند و چه اندیشه ی بیابانگردان را به دست ما دادند
همه ی مردان و زنان راست پندار و کوشا و نیک کردار آزاد و یکسا نند
فرزانه ی فرهیخته ی ایران و جهان زرتشت بزرگوار 4000 سال پیش
3000 yrs Persian / Aryaian Culture 500-BC & 6th Century BC

سوره 2: البقرة آیه های 221 و 222 و 223 و228 و230و178


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿178

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در باره كشتگان بر شما [حق] قصاص مقرر شده آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن و هر كس كه از جانب برادر [دينى]اش [يعنى ولى مقتول] چيزى [از حق قصاص] به او گذشت‏شود [بايد از گذشت ولى مقتول] به طور پسنديده پيروى كند و با [رعايت] احسان [خونبها را] به او بپردازد اين [حكم] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر كس بعد از آن از اندازه درگذرد وى را عذابى دردناك است

(178)


وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ
حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

﴿221﴾

و با زنان مشرك ازدواج مكنيد تا ايمان بياورند قطعا كنيز با ايمان بهتر از زن مشرك است هر چند [زيبايى] او شما را به شگفت آورد و به مردان مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند قطعا برده با ايمان بهتر از مرد آزاد مشرك است هر چند شما را به شگفت آورد آنان [شما را] به سوى آتش فرا مى‏خوانند و الله به فرمان خود [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مى‏خواند و آيات خود را براى مردم روشن مى‏گرداند باشد كه متذكر شوند (221)


وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ

﴿222﴾

از تو در باره عادت ماهانه [زنان] مى‏پرسند بگو آن رنجى است پس هنگام عادت ماهانه از [آميزش با] زنان كناره گيرى كنيد و به آنان نزديك نشويد تا پاك شوند پس چون پاك شدند از همان جا كه الله به شما فرمان داده است با آنان آميزش كنيد الله توبه‏كاران و پاكيزگان را دوست مى‏دارد

(222)


نسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
﴿223

زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا [و هر گونه] كه خواهيد به كشتزار خود [در]آييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از الله پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده (223)


وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ
﴿228
و زنان طلاق داده شده بايد مدت سه پاكى انتظار كشند و اگر به الله و روز بازپسين ايمان دارند براى آنان روا نيست كه آنچه را الله در رحم آنان آفريده پوشيده دارند و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند به بازآوردن آنان در اين [مدت] سزاوارترند و مانند همان [وظايفى] كه بر عهده زنان است به طور شايسته به نفع آنان [بر عهده مردان] است و مردان بر آنان درجه برترى دارند والله توانا و حكيم است

(228



فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿230

و اگر [شوهر براى بار سوم] او را طلاق گفت پس از آن ديگر [آن زن] براى او حلال نيست تا اينكه با شوهرى غير از او ازدواج كند [و با او همخوابگى نمايد] پس اگر [شوهر دوم] وى را طلاق گفت اگر آن دو [همسر سابق] پندارند كه حدود الله را برپا مى‏دارند گناهى بر آن دو نيست كه به يكديگر بازگردند و اينها حدود احكام الهى است كه آن را براى قومى كه مى‏دانند بيان مى‏كند

(230)


سوره 4: النساء آیه های 3و25و24و34و23

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ

﴿3﴾

و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گيريد پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد به يك [زن آزاد] يا به آنچه [از كنيزان] مالك شده‏ايد [اكتفا كنيد] اين [خوددارى] نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيال‏وار گرديد] (3)


حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالاَتُكُمْ وَبَنَاتُ الأَخِ وَبَنَاتُ الأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَآئِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ اللاَّتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلاَئِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُواْ بَيْنَ الأُخْتَيْنِ إَلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا

﴿23﴾

[نكاح اينان] بر شما حرام شده است مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‏هايتان و خاله هايتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادرهايتان كه به شما شير داده‏اند و خواهران رضاعى شما و مادران زنانتان و دختران همسرانتان كه [آنها دختران] در دامان شما پرورش يافته‏اند و با آن همسران همبستر شده‏ايد پس اگر با آنها همبستر نشده‏ايد بر شما گناهى نيست [كه با دخترانشان ازدواج كنيد] و زنان پسرانتان كه از پشت‏خودتان هستند و جمع دو خواهر با همديگر مگر آنچه كه در گذشته رخ داده باشد كه الله آمرزنده مهربان است

(23)


وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمً

﴿24﴾

و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى كه مالك آنان شده‏ايد [اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است و غير از اين [زنان نامبرده] براى شما حلال است كه [زنان ديگر را] به وسيله اموال خود طلب كنيد در صورتى كه پاكدامن باشيد و زناكار نباشيد و زنانى را كه متعه كرده‏ايد مهرشان را به عنوان فريضه‏اى به آنان بدهيد و بر شما گناهى نيست كه پس از مقرر با يكديگر توافق كنيد مسلما الله داناى حكيم است (24)


وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

﴿25﴾


و هر كس از شما از نظر مالى نمى‏تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و الله به ايمان شما داناتر است [همه] از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرى [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوست‏گيران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و الله آمرزنده مهربان است (25)


الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا

﴿34﴾


مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه الله برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى‏كنند پس زنان درستكار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه الله [براى آنان] حفظ كرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مى‏كنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه‏ها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را ترک کنید*( کتک بزنید) پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه الله والاى بزرگ است (34)

*
یادآوری
برگرداننده ی (مترجم) تازی نامه (قرآن ) خودسرانه واژه ی
وَاضْرِبُوهُنَّ را که به چم ی (معنی) کتک زدن می باشد ترک کردن برگردانده است (ترجمه کرده است) و به داد الله ی بی فرهنگ و زن ستیز خود رسیده است خوانندگان ی خردمند خود به آسانی در آیه ی بالا می بینند که الله ی تازیان مردان را بر زنان برتری داده است در اینجا برگرداننده (مترجم) نتوانست به داد الله ی زن ستیز و واپسگرای خود برسد برای اینکه به خوانندگان نشان دهیم که واژه ی وَاضْرِبُوهُنَّ
به چم ی( معنی) کتک زدن می باشد بخش کوچکی از سخنرانی نامدار محمد تازی در حجه الوداع را که در تاریخ طبری هم نوشته شده است می آوریم که چگونه پیامبر دزدان راهزنان و آدم کشان به زنان پرخاش (توهین) و نگاه می کند
محمد تازی در باره ی زنان می گوید
الله به شما اجازه داده است زنهای خود را در اتاق های جداگانه زندانی کنید و آنها را کتک بزنید ولی نه تا آن اندازه ی شدید که کتک خوردن به مرگ آنها بیانجامد هرگاه آنها از کاری که سبب شده است شما به آنها کتک بزنید دست برداشتند حق دارند از شما در خواست غذا و پوشاک بکنند با زنهای خود با مدارا رفتار کنید زیرا آنها در حکم حیوانات خانگی شما بوده واز خود هیچ چیز ندارند الله بهره برداری از بدن آنها را برای شما مشروع و مجاز شمرده است ( نگاه کنید به نوشته ی زن در دام ادیان ابراهیمی از مسعود انصاری برگ ی 134)

سوره 30: الروم آیه ی 28

ضَرَبَ لَكُم مَّثَلًا مِنْ أَنفُسِكُمْ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن شُرَكَاء فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنتُمْ فِيهِ سَوَاء تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنفُسَكُمْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

﴿28﴾

[ الله ] براى شما از خودتان مثلى زده است آيا در آنچه به شما روزى داده‏ايم شريكانى از بردگانتان داريد كه در آن [مال با هم] مساوى باشيد و همان طور كه شما از يكديگر بيم داريد از آنها بيم داشته باشيد اين گونه آيات خود را براى مردمى كه مى‏انديشند به تفصيل بيان مى‏كنيم (28)


سوره 16: النحل آیه های 75 و 76

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَّمْلُوكًا لاَّ يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ

﴿75﴾


الله مثلى مى‏زند بنده‏اى است زرخريد كه هيچ كارى از او برنمى‏آيد آيا [او] با كسى كه به وى از جانب خود روزى نيكو داده‏ايم و او از آن در نهان و آشكار انفاق مى‏كند يكسانست ‏سپاس الله راست [نه] بلكه بيشترشان نمى‏دانند
(75

وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿76

و الله مثلى [ديگر] مى‏زند دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او برنمى‏آيد و او سربار خداوندگارش مى‏باشد هر جا كه او را مى‏فرستد خيرى به همراه نمى‏آورد آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مى‏دهد و خود بر راه راست است
‏يكسان است

(76)


سوره 33: الأحزاب آیه های 36 و 37 و 38 و 39و 40 و 50 و 51 و 52

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا

﴿36﴾


و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون الله و فرستاده‏اش به كارى فرمان دهند براى آنان در كارشان اختيارى باشد و هر كس الله و فرستاده‏اش را نافرمانى كند قطعا دچار گمراهى آشكارى گرديده است

(36)


وإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا

﴿37﴾


و آنگاه كه به كسى كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودى مى‏گفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از الله پروا بدار و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مى‏كردى و از مردم مى‏ترسيدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس چون زيد از آن [زن] كام برگرفت [و او را ترك گفت] وى را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذيرد (37)


مَّا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا

﴿38﴾


بر پيامبر در آنچه الله براى او فرض گردانيده گناهى نيست [اين] سنت‏خداست كه از ديرباز در ميان گذشتگان [معمول] بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر [و متناسب با توانايى] است (38)


لَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا

﴿39﴾

همان كسانى كه پيامهاى الله را ابلاغ مى‏كنند و از او مى‏ترسند و از هيچ كس جز الله بيم ندارند و الله براى حسابرسى كفايت مى‏كند

(39)


مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ
وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا
﴿40

محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولى فرستاده الله و خاتم پيامبران است و الله همواره بر هر چيزى داناست (40)


یا ا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا

﴿50﴾


اى پيامبر ما براى تو آن همسرانى را كه مهرشان را داده‏اى حلال كرديم و [كنيزانى] را كه الله از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده و دختران عمويت و دختران عمه‏هايت و دختران دايى تو و دختران خاله‏هايت كه با تو مهاجرت كرده‏اند و زن مؤمنى كه خود را [داوطلبانه] به پيامبر ببخشد در صورتى كه پيامبر بخواهد او را به زنى گيرد [اين ازدواج از روى بخشش] ويژه توست نه ديگر مؤمنان ما نيك مى‏دانيم كه در مورد زنان و كنيزانشان چه بر آنان مقرر كرده‏ايم تا براى تو مشكلى پيش نيايد و الله همواره آمرزنده مهربان است (50)


تُرْجِي مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا

﴿51﴾


نوبت هر كدام از آن زنها را كه مى‏خواهى به تاخير انداز و هر كدام را كه مى‏خواهى پيش خود جاى ده و بر تو باكى نيست كه هر كدام را كه ترك كرده‏اى [دوباره] طلب كنى اين نزديكتر است براى اينكه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگى‏شان به آنچه به آنان داده‏اى خشنود گردند و آنچه در دلهاى شماست الله مى‏داند و الله همواره داناى بردبار است (51)



لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا

﴿52﴾

از اين پس ديگر [گرفتن] زنان و نيز اينكه به جاى آنان زنان ديگرى بر تو حلال نيست هر چند زيبايى آنها براى تو مورد پسند افتد به استثناى كنيزان والله همواره بر هر چيزى مراقب است
(52)
سوره 66: التحريم آیه های 1 و3 و 4 و 5

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

﴿1﴾

ى پيامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را الله خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى‏كنى الله [ست كه] آمرزنده مهربان است

(1)



وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا
فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ



﴿3﴾

وچون پيامبر با يكى از همسرانش سخنى نهانى گفت و همين كه وى آن را [به زن ديگر] گزارش داد و الله [پيامبر] را بر آن مطلع گردانيد [پيامبر] بخشى از آن را اظهار كرد و از بخشى [ديگر] اعراض نمود پس چون [مطلب] را به آن [زن] خبر داد وى گفت چه كسى اين را به تو خبر داده گفت مرا آن داناى آگاه خبر داده است

(3)


إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ



﴿4﴾

گر [شما دو زن] به درگاه الله توبه كنيد [بهتر است] واقعا دلهايتان انحراف پيدا كرده است و اگر عليه او به يكديگر كمك كنيد در حقيقت‏ الله خود سرپرست اوست و جبرئيل و صالح مؤمنان [نيز ياور اويند] و گذشته از اين فرشتگان [هم] پشتيبان [او] خواهند بود

(4)


عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا

﴿5

اگر پيامبر شما را طلاق گويد اميد است پروردگارش همسرانى بهتر از شما مسلمان مؤمن فرمانبر توبه كار عابد روزه‏دار بيوه و دوشيزه به او عوض دهد

(5)

سوره 24: النور آیه های 2 و 3 و 4 و11 و 12 و 13 و 14 و 15 17 و19

الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ

﴿2﴾

به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به الله و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين الله نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند

(2)


الزَّانِي لَا يَنكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ

﴿3﴾

مرد زناكار جز زن زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد و زن زناكار جز مرد زناكار يا مشرك را به زنى نگيرد و بر مؤمنان اين [امر] حرام گرديده است

(3)


وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

﴿4﴾

و كسانى كه نسبت زنا به زنان شوهردار مى‏دهند سپس چهار گواه نمى‏آورند هشتاد تازيانه به آنان بزنيد و هيچگاه شهادتى از آنها نپذيريد و اينانند كه خود فاسقند

(4)


إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ

﴿11﴾


در حقيقت كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند دسته‏اى از شما بودند آن [تهمت] را شرى براى خود تصور مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است براى هر مردى از آنان [كه در اين كار دست داشته] همان گناهى است كه مرتكب شده است و آن كس از ايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سخت‏خواهد داشت

(11)


لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ

﴿12﴾


چرا هنگامى كه آن [بهتان] را شنيديد مردان و زنان مؤمن گمان نيك به خود نبردند و نگفتند اين بهتانى آشكار است (12)



لَوْلَا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُوْلَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ

﴿13﴾

چرا چهار گواه بر [صحت] آن [بهتان] نياوردند پس چون گواهان [لازم] را نياورده‏اند اينانند كه نزد الله دروغگويانند (13


وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

﴿14﴾

و اگر فضل الله و رحمتش در دنيا و آخرت بر شما نبود قطعا به [سزاى] آنچه در آن به دخالت پرداختيد به شما عذابى بزرگ مى‏رسيد

(14)


إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ


﴿

15﴾

آنگاه كه آن [بهتان] را از زبان يكديگر مى‏گرفتيد و با زبانهاى خود چيزى را كه بدان علم نداشتيد مى‏گفتيد و مى‏پنداشتيد كه كارى سهل و ساده است با اينكه آن [امر] نزد الله بس بزرگ بود

(15)


وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ
﴿16

و [گر نه] چرا وقتى آن را شنيديد نگفتيد براى ما سزاوار نيست كه در اين [موضوع] سخن گوييم [خداوندا] تو منزهى اين بهتانى بزرگ است

(16)


انَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

﴿19﴾


كسانى كه دوست دارند كه زشتكارى در ميان آنان كه ايمان آورده‏اند شيوع پيدا كند براى آنان در دنيا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود والله [ست كه] مى‏داند و شما نمى‏دانيد

(19)


زرتشت ی بزرگ

اشو زرتشت - zoroaster


بر خاسته
از آرامش
شب
تنهائی
بی پایان
من
نشسته
در سیاهی
شب
اندوه
بی پایان
من
کجاست
چراغدان
فروزان
زندگی
زرتشت ؟
کجاست
فرزان
فرهیختگی
بالندگی
زرتشت ؟

فرزانه ی فرهیخته ی ایران و جهان زرتشت بزرگوار در باره ی زنان در چهار هزار 4000 سال پیش می گوید

همه ی مردان و زنان راست پندار و کوشا و نیک کردار آزاد و یکسانند

همه ی مردان و زنان همیشه برابرند و ازارزش های یکسان برخوردار می باشند و در همه چیز هم ترازند


همه آزادگی ز زن خیزد
مهر و شادی و شور می ریزد
یاور و یار و همدم مرد است
هم دل و هم نوا و هم درد است

نیما

Keine Kommentare: