فروغ فرخزاد
همه ی هستی من تاریکی ست
که ترا در خود تکرارکنان
به سحرگاه شگفتن ها و رستنهای ابدی خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
اینکه خاک سیه اش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخن اش شیرین است
شاید تا کنون کسی به این اندیشه نیافتاده است که چرا نیروئی بنام ی خدا تا کنون یک پیامبر زن با نامه ی آسمانی (کتاب آسمانی ) برای راهنمائی انسان های گمراه و بی خرد نفرستاده است ؟ . همه ی آنانیکه که خود را برگزیدگان ی خدا می دانستند همگی - موسی عیسی محمد - مرد بودند این خود نشانگر دیدگاه و گرایش ی یک پهلوئی (جانبی) نیروئی به نام خدا به مرد بوده است با هستی (وجود) این زنی در آلمان به نا م ی وله دا که از تیره ی بروک ترها یا وستفالی ها بر خاسته بود در هنگامه ی فرمانروائی وسپازین در روم که مردم براستی این زن را بسان ی یک پیامبر می پرستیدند این زن ی پیامبر سرانجام در زندان ی رومی ها در سال ی 77 پس از زایش (تولد)عیسی در گذشت و زن ی دیگری به نام ی سجاح دختر حارث پسر سوید در تازی آباد (عربستان ) گفته بود که پیامبر است و تیره ی هزیل فراخوانش را پذیرفته اند و از ترسائی گری (مسیحی گری) دل بریدند و می خواستند با ابوبکر یسیار راستگو (صدیق) پیشوای تازیان ی مسلمان
بجنگند ( نگاه کنید به زنان جنگجوی نامدار نوشته ی میر حسن عاطفی برگ 28 و نوشته ی ویکی پدیا به زبان ی آلمانی واسلام شناسی نوشته ی میرفطروس برگ 78
زنان همواره در گذرگاه ی زندگی و سرگذشت (تاریخ) از ستم های بیشماری رنج برده اند و شوربختانه هنوز در کشورهای واپسگرا و پاد زن (ضد زن) بویژه کشورهائی که به بیماری اسلام و اسلام زدگی دچار می باشند رنج می برند از آنجائیکه بنام ی (بعنوان) دختر پای به جهان پای به هستی می گذارند از سوی مردان ی بیخردی که در سده ی بیست و یکم 21 از زنانشان دلگیر می شوند که چرا زنانشان بجای یک پسر برایشان یک دختر زائیده است پذیرفته نمی شوند . ما در اینجا بایسته( ضروری ) می دانیم که به اینگونه مردان ی بیخردی که هنوز در سده ی 21 نمی دانند بگوئیم که چگونگی آفرینش پسر یا دختر به شیوه ی دانشی به کوشش ی گرگور مندل 1822 - 1884 ترسائی (مسیحی) دانشمند نامدار و پدر ژنیتیک ی باختر زمین به جهانیان پیشکش شده است کروموزوم های زنان از دو تا کروموزوم ی ایکس درست شده است
و کروموزوم های مردان از یک کروموزوم ی ایکس و یک کروموزوم ی ایگرگ درست شده است به زبان ی ساده زنان کروموزوم ایگرگ ندارند چون زنان دارای کروموزوم ی ایگرگ نمی باشند هیچگاه و هیچگونه نمی توانند در آفرینش ی پسر یا دختر سخن ی پایانی را بزنند این مردان هستند که اگر کروموزوم ی ایگرگ شان با کروموزوم ی ایکس ی زنان آمیزش پیدا کند آنگاه نوزاد یک پسر و اگر کروموزوم ی ایکس ی مرد با کروموزوم ی ایکس ی زن آمیزش پیدا کند آنگاه نوزاد دختر می گردد
ستم ها ی مادی تیره ائی جنسی گروهی (طبقانی) نژادی خانوادگی فرهنگی آموزشی انگیزه های (دلایل) برجسته ی (عمده ی) همبود گاه ی (جامعه ی) مردسالار به زنان ی در بند می باشد و هم از این روی است که مردان ی بیشماری در کشورهای واپسگرای اسلام زده اسلام ی تازیان را براستی خیلی دوست می دارند چرا که الله ی تازیان همواره گرایش ی مردانه و زن ستیزانه داشته است وچند همسری خود پیشکش ی (هدیه ی) بزرگ ی برتری الله ی تازیان برای مردان از سوی الله ی زن ستیزمی باشد
هنگامیکه برگزیدگان ی خدا !!! موسی یهودی از زبان ی خدای خود - یهوه - میگوید که زنی که پسر بزاید یک هفته آلوده (نجس) می باشد اگر دختر بزاید چهل 40 روز آلوده( نجس) می باشد و محمد تازی از زبا ن ی الله خود می گوید که اهریمن (شیطان) - مار- در پیکر (هیئت) حوا آدم را گول زد (فریفت) دیگر جای شگفتی نیست که که در همبودگاه ی (جامعه ی) این چنینی زنان همواره در رنج می باشند و خواهند بود زن نه تنها همواره در سرگذشت اش (تاریخ اش) کوچک (تحقیر) شده ونکه (بلکه) ارزیابی های نادرستی از هستی ( وجود) زن از سوی مردان ی خردمندی شده است که انسان شگفت زده می گردد
ارستو (ارسطو) فرزان و اندیشمند ی بزرگ ی یونانی 384 - 322
پیش از زایش ی عیسی در باره ی زنان می گوید
شمار (تعداد) دندان های زنان کمتر از مردان است با اینکه ارستو (ارسطو) دو باره زناشوئی کرده است (ازدواج کرده است) هرگز به این اندیشه نیافتاده است که برای یک بار هم شده نگاهی گذرا به دندان های زنش بیافکند تا ببیند که آیا براستی شمار (تعداد) دندان های زنان از دندان های مردان کمتر می باشند یا نه ؟
نظامی نویسنده و چکامه سرای بزرگ ایران زمین در سده ی دوازدهم ترسائی (میلادی) در شاهکارش خسرو و شیرین می گوید
می گویند که زن از بخش چپ آدم بدنیا آمده است انسان نبایستی از چپی خواستار راستی باشد
آنتوان چخوف نویسنده ی نامدار روسی با آنهمه گستردگی اندیشه اش در باره ی زنان می گوید
هنگامی که زنان به گفتگوی پرکار (جدی) می پردازند من در باره ی شیرینی (کیک) و آشپزخانه گفتگو می کنم
فریدریش نیچه فرزان ی بزرگ آلمانی در باره ی زنان می گوید
به سراغ زنان اگر می روید تازیانه را فراموش نکنید
پیروز پارسی (فردوسی) با اینکه دودلی ( تردید) در این سروده ی پائین از چکامه سرای بزرگ ی پارسی پیروز پارسی (فردوسی) بزرگوار دیده می شود که آیا این سروده از دانشمند و خردمند ی بزرگ ی ایران زمین می باشد یا نه ؟ با آگاهی به این ما این سروده را می نویسیم
زن و اژدها هر دو در خاک نه
جهان پاک از این هردو ناپاک به
سعدی خداوند ی سخن همان چیزی را در باره ی زنان می گوید که محمد تازی گفته است فرمانبری و فرمان بردن ازمردان
زن خوب فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشاه
مولوی چکامه سرای بزرگ وفرزان ی (فیلسوف) هستی یکتائی (وحدت وجود) در داستان ی حکایت کنیز و کدو و خاتون در باره ی نیازهای جنسی (سکس) زنان و مردن ی ناآگاهانه در راه نیازهای این چنینی را - با پوزش از بانوان و خوانندگان ی ارجمند - مرگ ی در راه ی کیر خر و شهید کیر خر می خواند آیا مولوی اگر بجای کنیز زن کنیز مرد را و بجای خاتون یک مرد را بر می گزید آیا این داستان آنگونه پایان می یافت که در باره ی کنیز و خاتون پایان یافته است ؟
یک کنیزک، یک خری بر خود فِکنـْد از وُفور ِشهوت و فرطِ گــَزَنــْد . آن خر ِنر را بگانْ، خو کرده بود خر، جَماع ِآدمی پـِی بُرده بود . یک کدویی بود حیلتْسازه را در نـَرَش کردی، پـِی ِ اندازه را . در ذ َکـَر کردی کدو را، آن عَجوز تا رَوَد نیم ِ ذ َکـَر، وقتِ سُپوز . گر همه کیر ِخر اندَر وی رَوَد آن رَحِم و آن رودهها ویران شود . خر، همی شد لاغر و ،خاتون ِ او مانده عاجز کاز چه شد این خر، چو مُو؟ . نعلْبندان را نـُمود آن خر، که چیست، علتِ او که نتیجهشْ، لاغریست؟ . هیچ علت اندر او ظاهر نشد هیچ کس از سِرّ او مُخبر نشد! . در تفحّص اندر افتاد او، به جـِدّ شد تفحص را دَمادَم مُستعِد . چون تفحص کرد از حال ِ اشـَک دید خفته زیر خر، آن نرگِسَک . از شکافِ در، بدید آن حال را بس عجب آمد از آن، آن زال را! . خر همیگایَاد کنیزک را چنان که به عقل و رَسم ِ مَردان با زنان! . در حَسَد شد؛ گفت: «چون این ممکنست؟ پس من اولاتر؛ که خر، مِلکِ منست! . خر مُهَذب گشته و آموخته خوان نهادست و چراغ، افروخته» . کرد نادید و، دَر ِخانه، بکوفت ک «ای کنیزک! چند خواهی خانه رُوفت؟» . از پی روپوش میگفت این سَخـُن ک «ای کنیزک آمدم! در، باز کـُن!» . کرد خاموش و، کنیزک را نگفت راز را از بهر طـَمـْع ِ خود، نهُفت . پس کنیزک جمله آلاتِ فساد کرد پنهان؛ پیش شد؛ در را گشاد . رو تـُرُش کرد و دو دیده پُر ز ِ نـَمْ لب فرو مالید، یعنی؛ صایمام! . در کفِ او نرمه جاروبی که من، خانه را میروفتم بهر عطن! . چون که با جاروبْ، در را وا گشاد گفت خاتون زیر لب، ک «ای اوستاد . رو تـُرُش کردی و جاروبی به کف چیست آن خر برگسسته از علف؟ . نیم کاره و خشمگین، جُنبان ذ َکـَر، ز انتظار تو، دو چشماش سوی ِدَر؟» . زیر لب گفت این؛ نهان کرد از کنیز داشتش آن دَم چو بیجُرمان؛ عزیز . بعد از آن گفتش که « چادُر نِهْ به سَر رو فلان خانه؛ ز من پیغامْ بَر! . این چنین گو، وین چنین کن، وآنچنان...» مختصر کردم من افسانهیْ زنان . آن چه مقصود است، مغز ِآن بگیر چون به راهش کرد آن زال ِسِتیر . بود از مستی ِشهوت؛ شادمان در فرو بست و همیگفت آن زمان: . «یافتم خلوت؛ زَنـَم از شُکرْ، بانگ رَستهام از چار دانگ و از دو دانگ!» . در فرو بست آن زن و خر را کشید شادمانه؛ لاجرم کیفر چشید! . در میان ِخانه آوَرْدَش؛ کِشان خفت اندر زیر آن نـَر؛ خر سِتان . هم بر آن کرسی که دید او از کنیز تا رَسَد در کام ِخود، آن قحبه، نیز . پا بر آوَرْد و خر اندر وی سُپوُخْت آتشی از کیر خر در وی فروخت . خَر مُهذب گشته، در خاتون فِشرْد تا به خایه؛ در زمان خاتون بمُرد . بر درید از زخم ِ کیر ِ خر، جگر رودهها بگسسته شد از همْدگر . دم نزد؛ در حال؛ آن زن جان بداد کرسی از یکسو، زن از یکسو فتاد . صحن ِخانه پر ز خون شد؛ زن، نگون مُرد او و، بُرد جان ریبَ المَنون . پس کنیزک آمد از اِشْکافِ دَر دید خاتون را بمُرده زیر ِخر! . مرگِ بد با سد فضیحت، ای پدر تو شهیدی دیدهای از کیر ِ خر؟ . گفت: «ای خاتون احمق! این چه بود؟ گر تو را استاد، خود، نقشی نـُمود، . ظاهرش دیدی سِرَش از تو نهان اوستا ناگشته، بُگشادی دُکان؟ . کیر دیدی همچو شهد و چون خـَبیص آن کدو را چون ندیدی؟ ای حریص! . یا چون مستغرق شدی در عشق ِخر آن کدو پنهان بماندَت از نظر؟ . ظاهر ِصُنعَت بدیدی زوسْتاد اوستادی برگرفتی؛ شادْ شاد؟» . ای بسا زرّاق ِ گول ِ بیوُقوف از رَهِ مَردان ندیده غیر ِ صوف! . ای بسا شوخان ز اندک احتِراف از شهان ناموخته جز گفت و لاف . هر یکی در کفْ عصا که؛ موسیام میدمد بر ابلهان که؛ عیسیام . صورتی بشنیده، گشتی ترجُمان بیخبر از گفت؛ خود؛ چون طوطیان!
پایه و بنیاد هر اندیشه ی انسانی بایستی بر دادگری و گریز از بیدادگری باشد از آنجائیکه محمد تازی و اسلامش پدیده ائی بنام زن را از دریچه ی کوچکی( حقارت) نگاه می کند و حتی زنان را به زنان ی آزاد و ناآزاد( غیر آزاد) کنیز و بنده دگراندیش ی مشرک و دگراندیش ی کافر بخش می کند و از زنان بنام ی( بعنوان ی) جانوران ی (حیوانات ی) خانگی یاد می کند این خود بس (کافی) است که این آئین ی واپسگرا و زن ستیز را به همان جائی بفرستیم که این آئین ی اهریمنی از آنجا - تازی آباد - (عربستان) برخاسته است . اکنون برای آشنائی با اندیشه های محمد تازی و پرخاش گری اش (توهین اش) به زنان ما برگزیده های تازی نامه ی تازیان (قرآن عربها ) را در باره ی زنان بدون اینکه چیزی در این زمینه بگوئیم نوشتیم تا خوانندگان خود به داوری بنشینند که چه اندیشه ی اهریمنی میهن ما بانوان و دخترانش را به واپسگرائی و آلودگی دچار کرده است با این امید که آگاهی سر آغاز رهائی ایرانیان - بویژه بانوان و دختران - از بند آئین ی تازیان مسلمان گردد . بد نیست پیش از اینکه نهج الفصاحه و تازی نامه (قرآن) را با هم بخوانیم
من هرگاه که بياد خانه و زندگی محمد می افتم که جوانی و کمال را با بيوه زنی پنجاه تا هفتاد و سه ساله گذراند و در پيری با بيوه زنانی جا افتاده و بچه دار ، چون ام سلمه و زينب دختر خزيمه ( مادر بينوايان ) و بخصوص حفصه ( بيوه زنی زشت : بنا به اعتراف پدرش ) سر کرد و خانه اش آن بود و خوراکش آن ، نمی توانم از افسوس خودداری کنم که محمد می توانست زنانی زيباتر از آنها داشته باشد و زندگی ائی بهتر از اين و نيز هرگاه که سخنان نويسندگانی را می خوانم که از شهوترانی محمد سخن می گويند و از حرمسرای محمد ، نمی توانم از شرم پريشان نشوم که يک انسان ، حتی نويسنده ، تا کجا می تواند ننگين شود و بخاطر مصلحتی زشت سيمای حقيقتی زيبا را که فخر انسان است و سرمايه تاريخ به چنين پليديها بيالايد !!
مهرورزیده اکنون به نمودار پائین بنگرید تا بهتر به دروغگوئی علی شریعتی نماینده ی اسلام ی راستین !!! پی ببرید برداشت از
http://goftegu.com/vb/showthread.php?p=65343
پیغمبر صفیه دختر حیی بن اخطب نضیری را به زنی گرفت که پیش از آن زن سلام بن مشکم بود و چون سلام بمرد زن کثانه بن ربیع بن ابی الحقیق شد که محمد مسلمه به فرمان پیغمبر جزو اسیران بنی نضیر گردن او را زد هنگامی که پیغمبر به روز خیبر اسیران را می دید ردای خویش را بر صفیه افکند که خاص او شد( نگاه کنید به تاریخ طبری پوشینه ی (جلد) چهارم برگ 1295
ناگفته نماند که محمد با کشتن و گردن زدن ی 1000 انسان ی تیره ی بنی قریظه در یک روز به زن ی زیبائی بنام ریحانه پس از کشتن ی شوهرش دست درازی( تجاوز) می کند تبری( طبری) در این زمینه گزارش می دهد که
کنیزکانی که محمد به زنی گرفت یکی ماریه دختر شمعون قبطی و دیگری ریحانه دختر زید قرظی بود
خدا ریحانه دختر زید قرظی را به غنیمت به پیغمبر خویش داد ( نگاه کنید به تاریخ طبری پوشینه چهارم (جلد) برگ 1299 و 1296
اکنون سخنی از زن ی شش 6 ساله ی محمد تازی (عرب ) عایشه را می آوریم تا چهره ی راستین و کودک آزاری و کودک ستیزی جنسی و بچه بازی( پدوفیلی) محمد تازی (عرب ) و دروغ پردازی علی شریعتی را بهتر بشناسیم نا گفته نماند که محمد تازی (عرب) خود 53 سال داشت اگر محمد تازی (عرب) این کار را - زناشوئی یک مرد 53 ساله با دختر 6 ساله را - امروز در کشورهای پیشرفته ی باختری (غربی) انجام می داد دادگستری دادگستر باختر زمین محمد تازی (عرب) را برای همیشه در زندان زندانی میکرد تبری (طبری) در نوشته ی خود تاریخ طبری در این زمینه از زبان ی عایشه زن 6 ساله ی محمد 53 ساله ی تازی (عرب) گزارش می دهد که
وقتی پیغمبر عایشه را گرفت صغیر (کوچک) بود و در خور زناشوئی نبود (نگاه کنید به تاریخ طبری پوشینه ی (جلد ) چهارم چاپ پنجم برگ 1289
طبری ( تبری) از زبان ی عایشه می نویسد که
روزی پیغمبر به خانه ی ما آمد تنی چند از مردان انصار و چند زن با وی بودند مادرم بیامد من در ننوئی بودم و باد می خوردم مادرم مرا از ننو پائین آورد و سرپوش مرا بیاورد صورتم را با آب بشست آنگاه مرا کشید وبرد و چون به نزدیک در رسیدم مرا نگهداشت تا کمی آرام شدم آنگاه به درون رفتم پیغمبر خدا در اطاق ما بر تختی نشسته بود ومرا کنار او نشانید و گفت این خانواده ی توست خدا آنها را به تو مبارک کناد و ترا به آنها مبارک کناد و مردم و زنان برفتند و پیغمبر در خانه ام بامن زفاف کرد نه شتری کشتند نه بزی سربریدند من آنوقت هفت 7 سا ل داشتم (نگاه کنید به تاریخ طبری پوشینه ی (جلد) چهارم برگ 1292 چاپ پنجم برگردان (ترجمه) از ابوالقاسم پاینده
واژه نامه ی دهخدا
واژه | معنی |
جشن زفاف | جشن زفاف . (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن عروسی .... |
زفاف | زفاف . (ع مص ) عروس به ... |
عقد زفاف | عقد زفاف . (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نکاح . |
اکنون سخنان ی نهج الفصاحه و تازی نامه (قرآن) را با هم می خوانیم
سوره 2: البقرة آیه های 221 و 222 و 223 و228 و230و178
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿178
اى كسانى كه ايمان آوردهايد در باره كشتگان بر شما [حق] قصاص مقرر شده آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن و هر كس كه از جانب برادر [دينى]اش [يعنى ولى مقتول] چيزى [از حق قصاص] به او گذشتشود [بايد از گذشت ولى مقتول] به طور پسنديده پيروى كند و با [رعايت] احسان [خونبها را] به او بپردازد اين [حكم] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر كس بعد از آن از اندازه درگذرد وى را عذابى دردناك است
(178)
وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
﴿221﴾
و با زنان مشرك ازدواج مكنيد تا ايمان بياورند قطعا كنيز با ايمان بهتر از زن مشرك است هر چند [زيبايى] او شما را به شگفت آورد و به مردان مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند قطعا برده با ايمان بهتر از مرد آزاد مشرك است هر چند شما را به شگفت آورد آنان [شما را] به سوى آتش فرا مىخوانند و الله به فرمان خود [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مىخواند و آيات خود را براى مردم روشن مىگرداند باشد كه متذكر شوند (221)
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ
﴿222﴾
از تو در باره عادت ماهانه [زنان] مىپرسند بگو آن رنجى است پس هنگام عادت ماهانه از [آميزش با] زنان كناره گيرى كنيد و به آنان نزديك نشويد تا پاك شوند پس چون پاك شدند از همان جا كه الله به شما فرمان داده است با آنان آميزش كنيد الله توبهكاران و پاكيزگان را دوست مىدارد(222)
نسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿223
زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا [و هر گونه] كه خواهيد به كشتزار خود [در]آييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از الله پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده (223)
وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ ﴿228
(228
و اگر [شوهر براى بار سوم] او را طلاق گفت پس از آن ديگر [آن زن] براى او حلال نيست تا اينكه با شوهرى غير از او ازدواج كند [و با او همخوابگى نمايد] پس اگر [شوهر دوم] وى را طلاق گفت اگر آن دو [همسر سابق] پندارند كه حدود الله را برپا مىدارند گناهى بر آن دو نيست كه به يكديگر بازگردند و اينها حدود احكام الهى است كه آن را براى قومى كه مىدانند بيان مىكند
(230)
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ
﴿3﴾
و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گيريد پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد به يك [زن آزاد] يا به آنچه [از كنيزان] مالك شدهايد [اكتفا كنيد] اين [خوددارى] نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيالوار گرديد] (3)
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالاَتُكُمْ وَبَنَاتُ الأَخِ وَبَنَاتُ الأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَآئِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ اللاَّتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلاَئِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُواْ بَيْنَ الأُخْتَيْنِ إَلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا
﴿23﴾
[نكاح اينان] بر شما حرام شده است مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمههايتان و خاله هايتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادرهايتان كه به شما شير دادهاند و خواهران رضاعى شما و مادران زنانتان و دختران همسرانتان كه [آنها دختران] در دامان شما پرورش يافتهاند و با آن همسران همبستر شدهايد پس اگر با آنها همبستر نشدهايد بر شما گناهى نيست [كه با دخترانشان ازدواج كنيد] و زنان پسرانتان كه از پشتخودتان هستند و جمع دو خواهر با همديگر مگر آنچه كه در گذشته رخ داده باشد كه الله آمرزنده مهربان است(23)
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمً
و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى كه مالك آنان شدهايد [اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است و غير از اين [زنان نامبرده] براى شما حلال است كه [زنان ديگر را] به وسيله اموال خود طلب كنيد در صورتى كه پاكدامن باشيد و زناكار نباشيد و زنانى را كه متعه كردهايد مهرشان را به عنوان فريضهاى به آنان بدهيد و بر شما گناهى نيست كه پس از مقرر با يكديگر توافق كنيد مسلما الله داناى حكيم است (24)
﴿25﴾
و هر كس از شما از نظر مالى نمىتواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و الله به ايمان شما داناتر است [همه] از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانوادهشان به همسرى [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوستگيران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و الله آمرزنده مهربان است (25)
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا
﴿34﴾
مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه الله برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مىكنند پس زنان درستكار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه الله [براى آنان] حفظ كرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مىكنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاهها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را ترک کنید*( کتک بزنید) پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه الله والاى بزرگ است (34)
*
یادآوری برگرداننده ی (مترجم) تازی نامه (قرآن ) خودسرانه واژه ی وَاضْرِبُوهُنَّ را که به چم ی (معنی) کتک زدن می باشد ترک کردن برگردانده است (ترجمه کرده است) و به داد الله ی بی فرهنگ و زن ستیز خود رسیده است خوانندگان ی خردمند خود به آسانی در آیه ی بالا می بینند که الله ی تازیان مردان را بر زنان برتری داده است در اینجا برگرداننده (مترجم) نتوانست به داد الله ی زن ستیز و واپسگرای خود برسد برای اینکه به خوانندگان نشان دهیم که واژه ی وَاضْرِبُوهُنَّ به چم ی( معنی) کتک زدن می باشد بخش کوچکی از سخنرانی نامدار محمد تازی در حجه الوداع را که در تاریخ طبری هم نوشته شده است می آوریم که چگونه پیامبر دزدان راهزنان و آدم کشان به زنان پرخاش (توهین) و نگاه می کند
محمد تازی در باره ی زنان می گوید
الله به شما اجازه داده است زنهای خود را در اتاق های جداگانه زندانی کنید و آنها را کتک بزنید ولی نه تا آن اندازه ی شدید که کتک خوردن به مرگ آنها بیانجامد هرگاه آنها از کاری که سبب شده است شما به آنها کتک بزنید دست برداشتند حق دارند از شما در خواست غذا و پوشاک بکنند با زنهای خود با مدارا رفتار کنید زیرا آنها در حکم حیوانات خانگی شما بوده واز خود هیچ چیز ندارند الله بهره برداری از بدن آنها را برای شما مشروع و مجاز شمرده است ( نگاه کنید به نوشته ی زن در دام ادیان ابراهیمی از مسعود انصاری برگ ی 134)
سوره 30: الروم آیه ی 28
﴿28﴾
[ الله ] براى شما از خودتان مثلى زده است آيا در آنچه به شما روزى دادهايم شريكانى از بردگانتان داريد كه در آن [مال با هم] مساوى باشيد و همان طور كه شما از يكديگر بيم داريد از آنها بيم داشته باشيد اين گونه آيات خود را براى مردمى كه مىانديشند به تفصيل بيان مىكنيم (28)
سوره 16: النحل آیه های 75 و 76
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَّمْلُوكًا لاَّ يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ
﴿75﴾
الله مثلى مىزند بندهاى است زرخريد كه هيچ كارى از او برنمىآيد آيا [او] با كسى كه به وى از جانب خود روزى نيكو دادهايم و او از آن در نهان و آشكار انفاق مىكند يكسانست سپاس الله راست [نه] بلكه بيشترشان نمىدانند (75
و الله مثلى [ديگر] مىزند دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او برنمىآيد و او سربار خداوندگارش مىباشد هر جا كه او را مىفرستد خيرى به همراه نمىآورد آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مىدهد و خود بر راه راست است
(76)
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا
﴿36﴾
(36)
﴿37﴾
و آنگاه كه به كسى كه الله بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودى مىگفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از الله پروا بدار و آنچه را كه الله آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مىكردى و از مردم مىترسيدى با آنكه الله سزاوارتر بود كه از او بترسى پس چون زيد از آن [زن] كام برگرفت [و او را ترك گفت] وى را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان الله صورت اجرا پذيرد (37)
﴿38﴾
بر پيامبر در آنچه الله براى او فرض گردانيده گناهى نيست [اين] سنتخداست كه از ديرباز در ميان گذشتگان [معمول] بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر [و متناسب با توانايى] است (38)
لَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا
﴿39﴾
(39)
مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿40
محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولى فرستاده الله و خاتم پيامبران است و الله همواره بر هر چيزى داناست (40)
یا ا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا
﴿50﴾
اى پيامبر ما براى تو آن همسرانى را كه مهرشان را دادهاى حلال كرديم و [كنيزانى] را كه الله از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده و دختران عمويت و دختران عمههايت و دختران دايى تو و دختران خالههايت كه با تو مهاجرت كردهاند و زن مؤمنى كه خود را [داوطلبانه] به پيامبر ببخشد در صورتى كه پيامبر بخواهد او را به زنى گيرد [اين ازدواج از روى بخشش] ويژه توست نه ديگر مؤمنان ما نيك مىدانيم كه در مورد زنان و كنيزانشان چه بر آنان مقرر كردهايم تا براى تو مشكلى پيش نيايد و الله همواره آمرزنده مهربان است (50)
تُرْجِي مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا
﴿51﴾
نوبت هر كدام از آن زنها را كه مىخواهى به تاخير انداز و هر كدام را كه مىخواهى پيش خود جاى ده و بر تو باكى نيست كه هر كدام را كه ترك كردهاى [دوباره] طلب كنى اين نزديكتر است براى اينكه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگىشان به آنچه به آنان دادهاى خشنود گردند و آنچه در دلهاى شماست الله مىداند و الله همواره داناى بردبار است (51)
﴿52﴾
(52)
﴿1﴾
(1)
وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ
﴿3﴾
(3)
إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ
﴿4﴾
(4)
عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا
﴿5﴾
(5)
الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ
﴿2﴾
به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به الله و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين الله نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند(2)
الزَّانِي لَا يَنكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ
﴿3﴾
مرد زناكار جز زن زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد و زن زناكار جز مرد زناكار يا مشرك را به زنى نگيرد و بر مؤمنان اين [امر] حرام گرديده است(3)
وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
﴿4﴾
و كسانى كه نسبت زنا به زنان شوهردار مىدهند سپس چهار گواه نمىآورند هشتاد تازيانه به آنان بزنيد و هيچگاه شهادتى از آنها نپذيريد و اينانند كه خود فاسقند(4)
إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ
﴿11﴾
در حقيقت كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند دستهاى از شما بودند آن [تهمت] را شرى براى خود تصور مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است براى هر مردى از آنان [كه در اين كار دست داشته] همان گناهى است كه مرتكب شده است و آن كس از ايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سختخواهد داشت
(11)
﴿12﴾
چرا هنگامى كه آن [بهتان] را شنيديد مردان و زنان مؤمن گمان نيك به خود نبردند و نگفتند اين بهتانى آشكار است (12)
لَوْلَا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُوْلَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ
﴿13﴾
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
﴿14﴾
(14)
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ
﴿
15﴾
(15)
وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ ﴿16
و [گر نه] چرا وقتى آن را شنيديد نگفتيد براى ما سزاوار نيست كه در اين [موضوع] سخن گوييم [خداوندا] تو منزهى اين بهتانى بزرگ است
(16)
انَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
﴿19﴾
كسانى كه دوست دارند كه زشتكارى در ميان آنان كه ايمان آوردهاند شيوع پيدا كند براى آنان در دنيا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود والله [ست كه] مىداند و شما نمىدانيد
(19)
همه ی مردان و زنان راست پندار و کوشا و نیک کردار آزاد و یکسانند
همه ی مردان و زنان همیشه برابرند و ازارزش های یکسان برخوردار می باشند و در همه چیز هم ترازند
نیما
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen