Mittwoch, 2. Februar 2011

Chopping off hands/ Hände Abhacken/ بریدن دست ها

Chopping off hands
Hände Abhacken
 بریدن دست ها

limb-amputation150

اسلام بزرگترین ننگ آدمیت می باشد و مسلمانان بزرگترین کاربران آن

نیما
بریدن دست و دانش کارد پزشکی(جراحی) علی
خوانندگان ارجمند و آگاهان به سرگذشت(تاریخ) ننگین ، خونین و تبهکار اسلام تازیان(عرب ها) ، از بریدن سر آدمیان دست بسته ، به دست علی ابن ابیطالب ، این مسلمان راستین و دژخیم بزرگ محمد تازی(عرب) و درنده خوی(وحشی) یکتا و یگانه ء همه ء روزگاران ، آگاهی دارند
بهر روی(اما) شاید ، خوانندگان ارجمند ، از بریدن دست یک دزد ، آن هم به این روشنی ؛ که مجلسی ، اسلام شناس نامدار و پدر مینوی(معنوی) همه ء آخوندهای مسلمان ؛ که در ستایش از علی ابن ابیطالب ، در گفتگویش با یک دزد می نویسد ، شاید نشنیده و نخوانده باشند . مجلسی ، برای اینکه ، کارهای زشت و ناجوانمردانه ء علی ابن ابیطالب را به دست فراموشی بسپرد ، از کارهای شگفت انگیز(معجزه) علی سر بر و دست بر سخن می گوید ؛ که کار یک کارد پزشک(جراح) ویژه کار(متخصص) را ، پس از جدا کردن دست دزد بازی می کند و برای همین است که مجلسی ، با آب و تاب ، در ستایش از علی ابن ابیطالب ، این دژخیم خون ریز و خون آشام همهء روزگاران می نویسد که
»
صبغ بن نباته می‌گوید
امام به او – دزد – فرمود : « آیا دزدى کرده اى ؟ »
گفت آرى ، اى امیرالمؤمنین »
فرمود : « مادرت به عزایت بنشیند ، اگر سه بار اقرار کنى ، دستت را قطع می‌کنم »
او گفت : « آرى ، اى مولاى من. من دزدى کرده‌ام »
در این هنگام امام فرمان داد دستش را به دلیل دزدى بریدند . او دست بریده‌اش را به دست چپش گرفت
در راه ابن کواء (یکی از خوارج ) از او پرسید : « چه کسى دست راستت را بریده است ؟ »
او گفت : « سرور اوصیا و پیشواى سپید چهره‌گان زیباروى و برترین مردم ، امیرمؤمنان ، على ابن ابى طالب ...»
ابن کواء دیگر نتوانست تحمل کند و با اعتراض به او گفت : « واى بر تو ! دست راستت را جدا کرده و تو این همه ، او را ستایش مى کنى ؟ »
او گفت : « چگونه او را نستایم در حالى که محبت او با گوشت و خونم آمیخته است . به خدا سوگند، او دست مرا فقط بر اساس حقى که خداوند بر من واجب گردانیده ، قطع کرد »
خبر به گوش امام علی رسید. امام او را فرا خواند و دست بریده‌اش را سر جایش گذاشت و با ردایش آن را پیچید
منابع
بحارالانوار، ج40، ص281، حدیث 44 ------- روضه، فضائل

«
یکی از شگفتی های ما ، همواره شنیدن سخنانی از این دست است ؛ که آخوندها ، خودشان مسلمان نیستند و اسلام راستین !!! اسلام دیگری است ، با اینکه ، گوینده ء این سخنان ، کوچکترین آگاهی ، نه از اسلام دارد و نه از بنیاد گذار(بنیان گذار) آدم کش اش ؛ که محمد تازی(عرب) باشد . مسلمانان خرد باخته ، بایستی بدانند ؛ که دست و پا بریدن ، سر بریدن و زبان بریدن همه و همه ، از شاهکارهای محمد تازی(عرب) شما مسلمانان خردباخته می باشد
تبری(طبری) سرگذشت نگار(تاریخ نگار) برجسته ، نامدار و مسلمان ، در نوشته ء خود « تاریخ تبری(طبری) » به روشنی گزارش می دهد ؛ که محمد تازی(عرب) ، در جنگ حنین ، به یکی از یاران خود ، به نام سعید پسر یر بوع مخزومی ، پنجاه 50 شتر داده است ؛ که او ، خیلی از محمد تازی(عرب) گله کرده است ؛ که محمد چرا ، به همه ، سد 100 شتر داده است و به او - سعید پسر یر بوع مخزومی - تنها پنجاه 50 شتر داده است و برای همین سخن گله آمیز است که ؛ محمد تازی(عرب) ، با سنگدلی و بیدادگری ویژه ء خودش ، به برادران تازی(عرب) مسلمانش فرمان داده است که
« بروید و زبانش را ببرید(قطع) بکنید »
ا(نگاه بکنید ، به تاریخ طبری ، پوشینه ء (جلد) سوم ، چاپ پنجم 1375 ، برگ های 1214 و 1215، برگردان(ترجمه) از ابوالقاسم پاینده)ا
بریدن دست به فرمان آخوندهای مسلمان
هر از چند گاهی ، در گوشه و کنار میهن در بند مان ایران ، می شنویم و یا در در روزنامه ها می خوانیم ؛ که جانوران مسلمان برابر (مطابق) اسلام درنده خوی(وحشی) بزرگترین ، تبهکارترین و خون ریز ترین آدم همه ء روزگاران ، بدین مانک(یعنی) محمد تازی(عرب) در گوشه هائی از میهن گرفتار شده ء ما ، دست ها ی ایرانیان به تنگ آمده را ، به انگیزه ء تهیدستی ، بی چیزی ، گرسنگی و بیکاری جدا می سازند
جانوران فرمان فرمای مسلمان ، دیگر بسان گذشته ، بریدن دست های ایرانیان را ، در پیش روی مردم و دید همگان انجام نمی دهند ؛ آنگونه که برادر آئینی(دینی) ایشان ، آخوند مسلمانی ، که نشانه ء الله (آیت الله) را هم ، به دنبال خود می کشید ، پسر بچه ء جوانی را ، در مزگد(مسجد) ، در پنهانی ، به گوشه ائی از روسپی کده ء – مزگد(مسجد) - مسلمانان می برد و به این پسر بچه ء بی گناه دست
درازی(تجاوز) می کند ؛ با اینکه حافظ بزرگ ، در شبانه های خودکامگی اسلام و مسلمانان ، در سده های پیش ، بانگ برآورده است که ای ایرانیان بدانید که
واعظان کاين جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار ديگر می کنند
حافظ
شوربختانه ، روشن اندیشان تازی اندیش ما ، در کردار نشان داده اند ؛ که بیشترشان نه فرهنگ ایران را می شناختند و نه حافظ بزرگ و ناباور(کفرگوی) را ، برای همین است ، که بیشتر فرزانگان و فرهیختگان !!! تازی اندیش ما ، پیشوائی آخوند بی دانش و بی ارزشی ، بسان خمینی هندی را ، با سر افرازی پذیرفتند و چهره ء خون آشامش را ، در ماه جستجو می کردند و می دیدند
اکنون ، پس از گذشت سی و یک 31 سال ، از فرمانروائی(حکومت) اسلامی ، بازهم فرزانگان و فرهیختگان !!! تازی اندیش ما ، نه اسلام را می شناسند و نه از گذشته ، به اندازه ء بس(کافی) آموختند
(داستان اسلام سیاسی !!! انگار که اسلام دیگر !!! خوب می باشد)
و نه دستگاه ء خون آشام آخوند ها(روحانیت) را و برای همین است ؛ که بیشترشان برای آخوند واپسگرائی ، همچون حسینعلی منتظری ، بسان ابرهای دلداده ء(عاشق) بهاری ، آنچنان گریستند ؛ که گویا مهاتما گاندی دوم در ایران ، چشم از جهان فرو بسته بود
آخوند های مسلمان فرمان فرما ، پس از سی و یک 31 سال فرمانروائی کردن بر مردم ایران ، به دانش اندک فرزانگان و فرهیختگان !!! تازی اندیش ما ، پی بردند و برای همین است ؛ که بخشی از یاران دیروزین خودشان – بنیادگرایان(اصو ل گرایان) دیروز و پیرایشگران(اصلاح طلبان) امروز ، سروش ، گنجی ، مهاجرانی ، کدیور ، سازگارا ، بازرگان - را به بیرون از کشور فرستاده اند ، تا به بر فرزانگان و فرهیختگان !!! تازی اندیش ما ، در بیرون از کشور ، همچنان فرمانروائی بکنند و به ایشان بیاموزند ؛ که اسلام سد در سد سیاسی خوب نیست ، به هر روی(اما) اسلام کم در سد سیاسی خیلی خوب است و هم می تواند به نیازهای مینوی(معنوی) توده های !!! خرد باخته ، در تازی پرستی(عرب پرستی) پاسخگو باشد
آخوند های مسلمان آدم کش ، وارونه ء فرزانگان و فرهیختگان !!! تازی اندیش ما ، از گذشت روزگار آموختند و برای همین است ؛ که به انگیزه ء بی آبروئی اسلام درنده خوی(وحشی) و جانور فروزه شان در سراسر جهان ، در پنهانی دست های ایرانیان را ، برابر(مطابق) تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) – قرآن ، سوره ء ۵ ، خوراک(المائدة) ، آیه ء 38 - می برند
قرآن سوره ۵: المائدة آیه 38
وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
﴿۳۸﴾
و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‏اند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب الله ببريد و الله توانا و حكيم است
(۳۸)
آدمی ، که در سده ء بیست و یکم 21 ، هم می داند و هم می خواند ؛ که بریدن دست و پاها ، راه و روش محمد تازی(عرب) درنده خو (وحشی) و اسلام ماورای واپسگرایش بوده است و با هستی(وجود) این از ننگ نامه ء تازی نامه(قرآن) شرم نمی کند و هم چنان در پوشاک پیرایشگران(اصلاح طلبان) ، در درون و برون از ایران زمین ، به پشتیبانی از آئین درنده خوی(وحشی) اسلام می پردازد ، او - سروش ، گنجی ، مهاجرانی ، کدیور ، سازگارا ، بازرگان - در همه ء کشتار ها ، دست و پا بریدن ها ، سر بریدن ها و خون ریختن ها ، به درازای 1400 سال ، خواسته و ناخواسته ، دانسته و نادانسته ، آگاهانه و نا آگاهانه ، در همه ء این درنده خوئی های (وحشی گری ها ی) اسلام ، یار و یاور آدم کشان ، به درازای سرگذشت(تاریخ) هزار و چهار سد 1400 ساله ء اسلام می باشد ، اگر هم ، او شبانه روز بانگ بر آورد ؛ که او با فرمانروایان مسلمان آدم کش و آدم خوار کنونی ، هیچگونه پیوندی ندارد ، بازهم او یک دروغ گوی بزرگ است و می باشد ؛ چرا که برادران مسلمان آدم کش و خون خوارشان ، برابر(مطابق) همین آئین اسلام تازیان(عرب ها) تازشگر ، دست و پا می برند ، که او هم ، به این آئین دست و پا بریدن آدمیان ، همچنان باور دارد ، وگرنه او هرگز نه مسلمان است و هرگز نه می تواند مسلمان باشد و برای همین است ؛ که پیرایشگران(اصلاح طلبان) ، بویژه عبدالعلی بازرگان در برون از کشور ، آن هم در کشورهای الله ناباوران(کافران) به گسترش همین آئین اهریمنی دست و پا بریدن ، سربریدن ، تازیانه زدن می پردازند
آدمی ، اگر اندکی خوی و سرشت نیک انسانی داشته باشد ، آب دهان(تف) به روی تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) و بنیاد گذارش(بنیان گذارش) می ریزد و می اندازد ؛ که سراسر سرگذشت(تاریخ) ننگین هزار و چهار سد 1400 ساله ء اسلام ، با خون ، خون ریزی ، خشونت ، دست و پا بریدن ، سر بریدن ، تازیانه زدن ، نوشته ها را سوزاندن ، به زنان و دختران مردم - محمد وار ، محمد گونه - در کشورهای شکست خورده ، دست درازی(تجاوز) کردن ، در پیوند می باشد . آدمی ، که در سده ء بیست و یکم زندگی می کند و خود را همچنان ، با شادی و شادمانی مسلمان می داند ، او براستی ، از سر افکندگی و از به خاک و خون کشیدن کرپانیان(قربانیان) اسلام و مسلمانان ، بسان بیماران جنسی ؛ که از آزار و شکنجه ء دیگران کام جنسی می گیرند ، شادمان می گردد ، وگرنه ، او هیچگاه و در هیچ گاهی(زمانی) ، به خود این پروانه(اجازه) را نمی داد و نمی دهد ؛ که خود را همچنان مسلمان بنامد ، با اینکه او می داند ؛ که بریدن دست و پای آدمیان ، بخشی جدا نشدنی ، از آئین واپسگرای اسلام محمد تبهکار و خون ریز می باشد
از کدامین باور ها(اعتقادات) سخن می گوئید ؟
آنانی که - بویژه تازی پرستان(عرب پرستان) مسلمان - همواره بانگ بر می آورند ؛ که ای مردم ، چرا شما ها به باور های(اعتقادات) دیگران پاس(احترام) نمی گذارید ؟ بایستی به این بی خردان و تهی مغزان گفته شود ؛ که شما از کدامین باور ها(اعتقادات) سخن می گوئید ؟
آیا کسی که به دست و پا بریدن ، پرخاش(اعتراض) بکند ، او به باور های(اعتقادات) باورمندان(مومنان) خرد باخته ، پرخاش(توهین) می کند ؟
آیا کسی که به سربریدن آدمیان دست بسته - همان کاری که محمد و علی تازی(عرب) در 1400 سال پیش انجام می دادند - پرخاش(اعتراض) بکند ، او به باور(اعتقاد) باورمندان(مومنان) پرخاش(توهین) می کند ؟
آیا کسی که ، به دست درازی های(تجاوزات) دختران و زنان مردم ، در هنگامه ء فرمانروائی و زورگوئی های محمد ، ابوبکر ، عمر ، عثمان ، حسن و حسین تازی(عرب) در دیروز ، در سده های گذشته و در زندان های فرمانروایان اسلامی ، مسلمانان پیرو محمد ، حسن و حسین تازی(عرب) بدین مانک(یعنی) آخوندها ی مسلمان ، امروز ، در سده ی بیست ویکم پرخاش(اعتراض) بکند ، او به باور(اعتقاد) باورمندان(مومنان) پرخاش(توهین) می کند ؟
آیا کسی که به پدیده ء زشت , سنگدلانه و نا انسانی سنگسار زنان و مردان ایرانی ، به فرمان اسلام و مسلمانان پرخاش(اعتراض) بکند ، او به باور(اعتقاد) باورمندان(مومنان) پرخاش(توهین) می کند ؟
هر آنچه بر خود نمی پسندی بر ديگران مپسند
اکنون ما در پائین همین برگ ، سخنان محمد تازی(عرب) و دستیارش (معاون اش) ، بدین مانک(یعنی) الله ء تازیان(عرب ها) را می آوریم ، تا نشان بدهیم ؛ که این الله ء تازیان(عرب ها) و یا به زبان دیگر ، الله ء مسلمانان است
که پیوسته دشنام های زشت می دهد و به مردمان دگراندیش پرخاش(توهین) می کند . دشنام هائی که الله ء مسلمانان می دهد باورمندان(مومنان) ساده دل ، بایستی این واژه ها را ، یا به زبان دیگر دشنام های الله را ، با آب زر(طلا) !!! بنویسند ؛ تا همگان بدانند ؛ که الله ء تازیان(عرب ها) ، در دشنام دادن و پرخاش(توهین) کردن ، دست آدم های بی سر و پا را هم ، از پشت بسته است . اکنون ، این هم بخشی از سخنان اندیشمندانه ء الله ء تازیان(عرب ها) ؛ که اگر همه ء مردمان جهان ، دست به دست هم بدهند ؛ شدنی نیست ؛ که کسی چنین سخنان خردمندانه ائی !!! بگوید
قرآن سوره 111: المسد آیه 1
تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ
﴿1
بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد
قرآن سوره 7: الأعراف آیه ی 166
فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ
﴿166
و چون از آنچه از آن نهى شده بودند سرپيچى كردند به آنان گفتيم بوزينگانى رانده ‏شده باشيد
(166)
قرآن سوره 68: القلم آیه ی 13
عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ
﴿13
گستاخ [و] گذشته از آن زنازاده است
(13)

گفتن یک اندیشه نادرست،به هر روی ژرف،بسیار زیباتر از دو باره گوئی توتی وار،یک اندیشه درست می باشد
پلخانف اندیشمند روسی
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
حافظ
آنانی که نا آگاهانه ، توتی وار(طو طی وار) ، سخنان دیگران را
دو باره گوئی(تکرار) می کنند ؛ آیا براستی برای یک بار هم شده ، از خودشان پرسیده اند و یا می پرسند ؛ که آیا سنگسار کردن آدمیان ، بریدن دست و پا ها ، سربریدن آدمیان دست بسته و تازیانه زدن بر پیکر مردمان را ، در سده ء بیست یکم 21 می شود ، باور(اعتقاد) و یا به زبان نا آگاهان باورهای(اعتقادات) مردم نامید ؟
اگر کسی خود را انسان می داند و می نامد و از ارزش ها و آرمان های آدمی گری(حقوق بشر) سخن می گوید ؛ او باید از چنین کرداری - بریدن دست و پاها – و از چنین رفتاری - باورهای(اعتقادات) مردم !!! - شرم بکند ، تا هیچگاه چنین یاوه سرائی نکند
اینگونه دیدگاه ها را
نه می توان باور(اعتقاد) نامید و نه می توان چشم و گوش بسته ، به یک آئینی(دینی) پیوند داد ؛ که تنها نام آئین(دین) را ، به نادرست
به دنبال خود ، به درازای 1400 سال کشیده است و هنوز هم ، آن هم شوربختانه ، در سده ء بیست و یکم 21 ، به دنبال خود می کشد ، تا به آسانی بتواند ، با نام الله و سخنان الله ، به خون ریزی ها و تبهکاری ها ی خود ، رنگ آئینی(دینی) بدهد ، تا برای همیشه بتواند آسوده ء همه روزگاران ، به گفتار ، پندار و کردار زشت خود ، در همه ء گاه ها(زمان ها) بپردازد . این کارکرد های اسلام و مسلمانان خود انگیزه هائی(دلایلی) دارد ، تا
*
از کینه جوئی(انتقام) ، کینه توزی و خونخواهی کرپانیان (قربانیان) خانواده های کشته شدگان آگاهانه پیشگیری بکنند ؛ چرا که مسلمانان چشم و گوش بسته ، فرمان ها و آئین های الله را بکار می برند(اجرا می کنند) ، پس دیگران ، بویژه کرپانیان(قربانیان) اسلام ، بایستی سر کرنش(تعظیم) در برابر فرمان های الله و مسلمانان فرود بیاورند
*
به آسانی و در همه ء دوران ها ، برای هر کاری زشتی ، راه کارها و فرمان اسلامی – اللهی « النصر با الرّعب » گسترش ترس و دلهره را ، به رخ همگان بکشند ، تا به همگان بپذیرانند(بقبو لانند ) که
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد
*
ایستادن در برابر کار و کار کرد نادرست اسلام و مسلمانان ، برابر با مرگ خواهد بود ؛ آنگونه که آدم خواران مسلمان ، در سده ء هفتم ترسائی(میلادی ، مسیحی) ، در هنگامه های آغازین اسلام ، به پیشوائی محمد ، ابوبکر ، عمر ، عثمان ، حسن و حسین تازی(عرب) و در سده ء بیست و یکم ، همچنان واژه های زشت تازی(عربی)- اسلامی ناباوران(کافران) ، تبهکاری در روی زمین « الفساد فی الأرض ، مفسد فی الارض » را به کار می بردند و می برند
همکاری باختریان با مسلمانان آدم کش
همکاری های کشورهای باختر زمین ، با آدم خواران مسلمان ، پدیده ء نوئی نیست و نمی باشد . در هنگامه ائی که باختریان به زرهای زیر و رو زمینی کشورهای اسلام زده پی بردند ؛ که روی گنج های باد آورده خوابیده اند ، دیگر برای دست یابی به این گنج های باارزش گیتا(طبیعت) ؛ که در دست فرومایگان و ناشایستگان می باشد ، دست به هر کاری زده اند و می زنند و برای همین است ؛ که اندیشمندان و آزمندان کشورهای باختری ، برای نزدیکی با این کشورهای زرخیز ، آغاز به نگارش سرگذشت(تاریخ) اینگونه کشورها کرده اند ؛ که در گنج های بیشمار گیتا(طبیعت) شنا می کنند و با هستی(وجود) این ، مردمان شان در بی چیزی ، تنگدستی و در گنداب اسلام دست و پا می زنند
کشورهای اهریمنی اروپائی و خود آمریکا ، به انگیزه ء وابستگی های این کشورهای پیشرفته ، به اندوخته های رو و زیر زمینی کشورهای هائی ؛ که در آن آئین اهریمنی اسلام هستی(وجود) دارد ، همواره با اسلام و مسلمانان دوستی دیرینه داشتند و دارند و هم از این روی است ؛ که جورج بوش و بارک اوباما از اسلام واپسگرا ، پاد(ضد) مردمی ، زن ستیز ، کودک ستیز و انسان ستیز محمد تازی(عرب) ، به نام(بعنوان) یک « آئین آرامش(دین صلح) » نام می برند
و برای اسلام ، کارشناسان و اسلام شناسان باختر زمین شان ، نوشته ها ی بیشماری ، در ستایش از محمد تازی(عرب) و اسلام واپسگرایش نوشتند و می نویسند و این خود برای کشورهائی که به بیماری اسلام زدگی دچار هستند ، مایه سر افرازی و شادمانی خواهد بود ؛ که باختریان هم ، در ستایش از آئین دست و پا بریدن ، سر بریدن ، تازیانه زدن ، دست درازای(تجاوز) به زنان و دختران مردم کردن ، گوی پیشروی(سبقت) را از خود مسلمانان ، در ستایش از اسلام محمد تازی(عرب) ربوده اند و هم از این روی است ؛ که بیشتر کشورهای اسلامی ؛ که هموند(عضو) کشورهای هم بسته(سازمان ملل متحد) هستند و می باشند و در این کشورهای اسلامی دست و پا بریده می شود و سر ها از تن جدا می گردد ؛ این کشورهای آزمند اروپائی و خود آمریکا ، به انگیزه ء وابستگی ها یشان و سود های سر شارشان ، با این فرومایگان و ناشایستگان مسلمان ، به گونه ائی(شکلی) باورنکردنی همکاری می کنند و هرگز هم دهان نمی گشایند ، تا به این آئین اهریمنی اسلام خرده گیری(انتقاد) بکنند و هموندان(اعضا) کشورهای هم بسته(سازمان ملل متحد) اسلامی را ، به خانه هایشان بفرستند ، تا روزی روزگاری ، پس از آب دهان(تف) ریختن به چهره ء اسلام و بنیادگذارش(بنیان گذارش) محمد تازی(عرب) و آموختن آموزش های پایه ائی آرمان آدمی گری(حقوق بشر) ، آنگاه کشورهای اسلام زده ، پروانه(اجازه) داشته باشند ، تا بتوانند ، دوباره هموندان(اعضا) کشورهای هم بسته(سازمان ملل متحد) گردنند
کشورها ی باختر ی آزمند ، برای پول ها و سرمایه های بادآورده ، همه ء هستی خودشان را ، با این ندانم کاری ها ، در پشتیبانی بی چون چرای شان از اسلام و مسلمانان ، در دراز گاه(طویل المدّت) به باد خواهند داد و تیشه به ریشه ء همه ء دست آوردهای دانشی و هستی خودشان خواهند زد ؛ به گفته ء سخن بسیار زیبای سخن سرای بزرگ و نامدار ایران زمین ، با چکامه های دل ربا و دل نشین اش سعدی فرزانه
یکی بر سر شاخ و بن می‌ برید
خداوند بستان‌ نظر کرد و دید
بگفتا که این مرد بد می‌ کند
نه بر من که بر نفس خود می‌ کند
سعدی
نیما

Keine Kommentare: