Samstag, 23. Oktober 2010

واژگان پارسی و واژگان تازی

واژگان پارسی و واژگان تازی

پیشگاه مردو آناهید ارجمند


با درود و سپاس بیشمار ، از نوشته و از خرده گیری های شما ، در باره ء بکار گیری نادرست و نابجا ی واژه های برابرپارسی با واژه های تازی . همان گونه که ، شما خودتان ، یادآوری کرده اید « نمی‌توان هر "واژه‌ی" پارسی را برابر و همسنگ با یک "کلمه‌ی" عربی به کار برد » چرا که ، واژه ها در کشاکش رویدادهای بزرگ و کوچک سرگذشتی ، بار فرهنگی ویژه ء خود را به همراه دارند ؛ و هم از این روی است ، که واژه ء
نامدار « ترک تازی » برای یک ایرانی ، آن چنان درد آلود ، و بازگو کننده ء تازشی دل آزار و بیدادی اندوهگین می باشد ، که دل هر آدم آرمان خواه را به درد می آورد ؛ به هر روی(اما) همین واژه ء « ترک تازی» برای بیگانگانی که از سرگذشت ، فرهنگ تازش و فرمانروائی فرمانروایان ترک تبار در ایران آگاهی ندارند ؛ دیگر این واژه ء «ترک تازی» بار فرهنگی را ، که بر پشت خود به دنبال دارد ، دیده نمی شود . روزی ، یک هم میهن ایرانی را دیده بودم ، که سرگرم خواندن یک روزنامه ء یکی از گروه های چپ ایرانی بود ، که در برگ نخست همان روز نامه ، واژه ء تازی «مقدمه» درشت نوشته شده بود ؛ و من هم ، که این گروه ها را ، خیلی خوب می شناسم ، با دیدن این واژه ء تازی «مقدمه» که دل مرا هم براستی به درد آورده بود ؛ ناگهان ، مردی را که خندان ، از دیدن این واژه ء تازی «مقدمه» ، چهره اش شادمان گشته بود ؛ که شاید ، یک برادر تازی را دیدار خواهد کرد ؛ بدون آنکه ، از آن مرد ایرانی چیزی را بپرسد ، روزنامه را از دست اش گرفت ؛ که به باور او ، می بایستی این روزنامه ، به زبان تازی می بوده است ؛ چرا که ، او تنها واژه ء تازی«مقدمه» را دیده بود ؛ و آنگاه ، آغاز کرده بود ، که روزنامه را بخواند ، که دیگر با زبان پارسی روبرو گشت ؛ که در این هنگام ، روزنامه را به مرد ایرانی بازگردانده بود .مرد تازی ، پس از کوته نگه ، ناپدید می گردد ؛ و من هم در این هنگام ، نگاهی به این هم میهن چپ ایرانی کرده بودم و گفتم ؛ آیا شما بر این اندیشه نیستید که واژه ء « دیباچه ، پیشگفتار » زیباتر و شیواتر از این واژه ء تازی«مقدمه» می باشد ؛ که ایشان با نگاهی ، به گونه ائی ، پذیرای پیشنهاد من شدند و به او گفتم ؛ که به نویسندگان روزنامه ی خودتان بگوئید ، که دیگر در روزنامه های خودتان فراز(جمله) بسیار زشت « رفیق رزمنده شربت شهادت رانوشیده است » ننویسند ؛ که اینگونه نگارش ، نه تنها ، با آئین و بینش شما سازگار نیست ، ونکه(بلکه) ، بوی ناپسند و گنداب شیعی - اسلامی را می دهد. نا گفته نماند ، که من ، از واژه ء زشت «شهید» بسیار بیزار هستم ؛ چرا که ، این واژه ، آدم را از آدمیت می اندازد و او را ، برای سودجوئی آن جهانی ، بازیچه ء هر نابخردی ها می سازد . تازیان ، که از فرهنگ نوشتاری ، برخوردار نبودند ، به ناچار ، می بایستی ، از دیگر فرهنگ ها ، واژه ها را ، وام می گرفتند . چشم گیر است ، که در تازی نامه ، با اینکه ، به تازی بودن تازی نامه، پافشاری می شود ؛ جای پای ، واژه های پارسی را می بینیم ؛ که ایرانیان ، در گذشته های دور ، که به کار بازرگانی ، در عربستان سرگرم بودند ، و مزدکیان و مانویانی که در هنگامه ء فرمانروائی انوشیروان ، به عربستان گریخته بودند ، زبان پارسی ، زبان آشنائی ، برای تازیان آن دوران بوده است .چشم گیر است ، که محمد تازی ، خودش نخست ، پس از فراگیری آئین مزدکی- زرتشتی از روزبهان پارسی(سلمان پارسی)، خودش در هنگامه ها ی نخستین گسترش بینش و اندیشه ها ی خود ، گرایش مزدکی داشته است و واژه ی نام دار « آیه » در تازی نامه ، خود یک واژه ء پارسی می باشد ، که از آمدن ، فرود آمدن، سرچشمه می گیرد ؛ این خواسته ء نادرست تازی نامه را ، که تازی نامه ، تنها ، به زبان تازی ! آمده است ؛ و واژه های بیگانه ، در تازی نامه راهی ندارند ، تا چه اندازه بی پایه می باشد ،و این سخن نادرست مسلمانان و دروغ بزرگ ایشان ، خواسته ء(ادعا) تازیان را ، برای همیشه ، به گورستان سرگذشت ، پرتاب می کند . اگر ایرانی واژه ء تازی «عدل» را با واژه ی پارسی« داد » یکی می گیرد ، این نشان از خواستگاه ء فرهنگی ایرانی است ، که ایرانیان ، در این فرهنگ ، پرورش یافته اند ؛ با اینکه هرگز واژه ء «عدل» نمی تواند برابر واژه ء «داد» گردد ؛ و آنگونه که شما ، به درستی یادآوری کرده اید که « در اسلام داد وجود ندارد» تا دادگری ، جایگاه و پایگاه ء راستین خود را ، پیدا بکند. من ، با آگاهی به این ، کوشش می کنم ، که واژه های تازی را ، در درون ابروچه بگذارم ، تا واژه های گمنام و ناشناخته ی پارسی را ، برابر واژه های تازی بگذارم ، تا خوانندگانی ، که کمتر ، به واژه های راستین ، کهن ، زیبا و شیوای پارسی آگاهی دارند ؛ چم راستین واژه ها را دریابند ؛ با اینکه ، ما می دانیم که «فرهنگ پارسی» و «فرهنگ تازی» بسان آب و آتش می باشند ؛ و هم از این روی است ، که

هرگز ، واژه های تازی در درون ابروچه ، برابر واژه های پارسی نمی باشند ؛ چرا که ، هر واژه ائی ، بار فرهنگی ویژه ء خود را ، دارا می باشد . اکنون ، شاید ، شما بپرسید ، پس چرا این واژه های نابرابر تازی در درون ابروچه جایگزین می شوند ؟ من خودم ، براستی بیزارم ، که یک واژه ء تازی بکار ببرم ، این کار را ، تنها ، برای آنانی می کنم ، که واژه های زیبا و شیوای پارسی ، برای آنان ، نا آشنا ، و چیزی نو ، به نگر می رسد ؛ و هم از این روی است ، تا این کار ، یک یاری بسیار کوچک ، در شناساندن واژه های پارسی باشد ، برای ایرانیانی ، که هنوز ، از فرهنگ و سرگذشت 9000 ساله ء میهن خود ، آگاهی آن چنانی ندارند.من امیدوارم ، که در ایران آزاد و مردم سالار فردا ، آفرینش « فرهنگستان زبان پارسی» ، آغاز زدودن همه ء واژه های زشت تازی ، از پیکر زبان زیبا و شیوای پارسی باشد

با درود و سپاس بیشمار


نیما


Keine Kommentare: