Bread
and freedom for all
Brot
und Freiheit für alle
نان
و آزادی برای همه
روشن
اندیشانِ تاریک اندیش
تازی
اندیش
هر
که ناموخت از گذشت روزگار
نیز
ناموزد ز هیچ آموزگار
رودکی
پس
از هزار و چهارسد سال دست درازی پی در
پی اسلام واپسگرا و مُسلمانانِ خون ریز
تازشگر به همه هستی؛دار و ندار؛آبرو؛منش؛فرهنگ
و آئینِ مِهربانِ ایرانی؛برای چندمین
بار و این بار هم؛اسلام مِهربان(!)؛به
پیشوائی پیرایشگرانِ -اصلاح
طلبان-
تازی
پرستِ میهن فروش بی آزرم ایران ستیز درون
و برون از کشور؛به بوته آزمایش گذاشته می
شود؛تا اسلام واپسگرا و خون ریز محمد تازی
ایران ستیز را ازمرگِ سد در سدی
برهانند. براستی
آدمی باز می ماند؛که به این تازی
پرستانِ مُسلمانِ آگاهِ پُرروی ایران
ستیز چه بگوید؟ که بیگانه پرستی و تازی
پرستی را ارج می نهند و ایران
ستیزی خودشان را؛در پوشاکی از واژه های
دروغین امروزی و باختری می پوشانند؛تا
به گُمانِ خودشان؛از واپسگرائی اسلام
نژاد پرست و ماورای واپسگرای محمد تازی
تبهکار؛خون ریز؛سربُر؛دست بُر؛پا بُر؛زبان
بُر و دست درازگر به زنان و دخترانِ مردم
شکست خورده بکاهند؛تا از این راه به
آرزوهای اهریمنی دیگر خودشان؛که چیزی
جز باز سازی دوباره و چند باره اسلام
ورشکسته؛آن
هم پس از سی و شش سال فرمانروائی اسلام
تبهکار راستینِ محمدی؛به پیشوائی
نمایندگانِ راستینِ اسلام نابِ نابِ نابِ
محمدی؛برسند.اگر
کسی و یا کسانی؛این دسته از تازی
پرستانِ مُسلمانِ آگاه؛در درون و برون
ازایران زمین را؛ که خودشان را پس از شکستِ
فرمانروائی سی و شش ساله اسلامی؛به
پیشوائی رهبر پاد -ضد- بزرگ
سرمایه داری شان -ضد
امپریالیستی شان-
خمینی
ایران ستیز هندی؛هنوز روشن اندیش(!)
پیرایشگر(!)
-اصلاح
طلب- می
نامند؛آدم هائی بسانِ حمید میرزا آغاسی؛اکبر
گنجی؛عبدالعلی بازرگان؛عطا الله
مهاجرانی؛محسن کدیور؛عبدالکریم سروش؛شیرین
عبادی؛نوید کرمانی؛کتایون امیرپور و
هزاران هزار اسلام فروش دیگر در درون و
برون از کشور؛او هرگز نه چَم
-معنی- روشن
اندیش را می داند و نه چَم -معنی-
روشن
اندیشی را در یافته است و نه با پدیده روشن
اندیشی؛در پهنه جهانی آشنائی دارد. یک
روشن اندیش راستین بسانِ
سرو آزاده است؛یک
روشن اندیش؛ به همه پهنه های دور و
نزدیک گیتی؛رهپیمائی می کند و از هر
کسی چیزی می آموزد؛بدون آنکه خود را
وابسته
به این و یا آن بینش؛در این سوی و آن سوی
و فراسوی گیتی بسازد. یک
روشن اندیش راستین؛هرگز پوشاکِ هیچ
آئین؛بینش و اندیشه ائی را - به
جز اندیشه آزادی و آزادی خواهی -
به
تن نخواهد کرد؛یک روشن اندیش راستین به
پدیده نوزائی باور
دارد و هیچگاه در گذشته زندگی نمی کند و
هرگز هم در گذشته زندگی نخواهد کرد.یک
روشن اندیش راستین؛هیچ نَسکی-کتابی-؛نوشته
ائی را آسمانی (!)
و
پاکیزه و ورجاوند
-مقدس-
نمی
شمارد و هرگز هم؛هیچ نَسکی-کتابی-؛نوشته
ائی را آسمانی و پاکیزه و ورجاوند
-مقدس-
نمی
داند وهرگز هم بسوی هیچ نیایشگاهی؛نیایش
سوئی-قبله
ائی-؛نماز
دریوزگی و سرسپُردگی به زبانِ تازشگرانِ
بیگانه نمی گذارد
و آن چنان به پدیده
پویائی
-دینامیسم-؛در
همبودگاهِ-جامعه
- آدمیان
و نوزائی
در گیتی؛در هرگاهی -زمانی-
باور
دارد؛که آن چیزی که دیروز درست به شمار
می آمد؛می تواند امروز نادرست باشد و هم
از این روی است؛که یک روشن اندیش راستین؛هرگز
ترسی به دل راه نمی دهد؛چرا که او به پدیده
نوشدن
و پدیده نوزائی
باور
دارد؛چرا که اینگونه نگریستن به هستی؛خود
به گونه خودکار؛سرچشمه
زندگی ست؛که
همواره پایه های نوزائی و پایه های نو
شدن را به سوی پیشروی و به سوی رسائی
-فرگشت-
به
پیش می برد؛و هم از این روی است؛که اسلام
فروشانِ بی آزرمی بسانِ مسعود رجوی؛مریم
رجوی؛علی شریعتی؛حمید میرزا آغاسی؛اکبر
گنجی؛عبدالعلی بازرگان؛عطا الله
مهاجرانی؛محسن کدیور؛عبدالکریم سروش؛شیرین
عبادی؛نوید کرمانی؛کتایون امیرپور و
دیگر یارانِ تازی پرستِ مُسلمان شان؛هرگز
و هیچگاه
روشن اندیش بشمار نمی آیند؛ونکه
-بلکه-
دشمن
شماره یک؛پدیده روشن اندیشی می باشند و
برای همین است؛که این تازی پرستانِ
مُسلمانِ ایران ستیز؛با چنگ و دندان؛از
آئینِ واپسگرای اسلام تازیانِ تازشگر
مُسلمان؛با پیورزی ویژه خودشان پشتیبانی
می کنند و از این آئینِ اسلام ایران ستیز
تازی هم به هیچ روی؛دست بَر نخواهند
داشت؛ چرا
که روشن اندیش؛به چَم -معنی-
راستین
نمی باشند؛چرا که روشن اندیش؛ به چَم
-معنی-
راستین
نیستند؛چرا که روشن اندیش؛به چَم -معنی-
راستین
هم نخواهند بود.چکامه
پائین با نام«نان
و آزادی برای همه»
بازتابی
ست
از اندیشههای ویرانگر روشن اندیشانِ
تاریک اندیش تازی اندیش ایران زمین
نان و آزادی برای همه
گفتند که نان و آزادی می آوریم
شور و شادی و شادمانی می آوریم
خانه ائی خواهیم ساخت رایگان
تا به بی خانمانی ببخشیم گنجِ شایگان
مردم بی دانش و خوش باور و ساده دل
بستند به یاوه های یاوه سرایان دل
هر که آمد مرگِ رایگان آورد
زندان و شکنجه و تازیانه برای آزادگان آورد
گفتیم : پس کو؟ آن آزادی که مُژده می دادید ؟
آن آبهای روان که به گُل های پژمُرده می دادید ؟
گفتیم : پس کو ؟ آن خانه های رایگان تان ؟
آن همه دبدبه و کبکبه گنج های شایگان تان؟
مردمی که نان و آب از دست دادند
پیوسته دُشنام به رهبرانِ پَست دادند
هر چه را که داشتند دادند از دست
از دستِ رهبرانِ نادان و آزمندِ پَست
Poet / Dichter / چکامه
سرا
Nima / نیما
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen